سبک زندگی Lifes Style

آداب و رسوم عامیانه از گذشته تا امروز

احترام زن و تکریم زن از نگاه رهبری

  • ۸۰۰

بیانات در دیدار جمعی از مداحان

در سالروز ولادت حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
 این عید شریف را، میلاد مسعود را، روز شادی و فرح و طراوت دلهای شیعیان را در طول تاریخ، به همه‌ی شما عزیزان، برادران، خواهران، بلبلان باغ مدحت آل پیغمبر، و ثناگستران برترین و بهترین خلایق عالَم و آدم تبریک عرض میکنم. امیدواریم خداوند متعال از همه‌ی شما عزیزانی که برنامه اجرا کردید - خوانندگان، سرایندگان، اجرا کنندگان و مجموعه‌ی شما عزیزان -  این توسل را به بهترین وجهی قبول بفرماید.   بنده‌ی حقیر، خدا را سپاسگزارم که توفیق مرحمت کرده است؛ شاید حدود سی سال یا بیشتر است که ما این توسل را در این روز داریم و بحمداللّه رونق و شکوه و معنویت و رشد مفاهیم و معانی را انسان  در پیشرفت سالها مشاهده میکند. امسال برنامه‌ای که اجرا کردید، بسیار خوب بود؛ هم از لحاظ محتوا، هم از لحاظ قالب؛ شعرها خوب بود، اجراها و خواندنها خیلی خوب بود. ان‌شاءاللّه که شما دوستان و عزیزان روزبه‌روز در جهت معرفت‌افزائی و نورپراکنی در فضای ذهنی جامعه، موفق‌تر باشید.

 دو مطلب در این جلسه گفتنی است - اگرچه حرفِ گفتنی بیش از اینها است - یک مطلب در مورد مدیحه‌سرائی خاندان پیغمبر است؛ این مهمی که شماها بر عهده گرفته‌اید. امروز بحمداللّه در سرتاسر کشور شبکه‌ی مداحان و ثناگستران خاندان پیغمبر توسعه پیدا کرده است؛ جمعیت زیادی، استعدادهای زیادی، دلهای مشتاقی در میان خود مداحان - که از جوانهای ما، پیشکسوتهای ما، اساتید ما تشکیل شده است - بحمداللّه  میان مردم میروند و وسیله‌ی توسل مردم را فراهم میکنند و سفره‌ی برکت اهل‌بیت را میگسترانند؛ این یک فرصتی است برای کشور ما؛ مثل خیلی از فرصتهای دیگری که ما داریم. برادران مسلمان ما در کشورهای دیگر، خیلی از فرصتهای ما را ندارند؛ یکیاش همین است. این سلسله و رشته و جریان و شبکه‌ی توسل به اهل‌بیت و محبت اهل‌بیت و برانگیختن عواطف، خیلی فرصت مهمی است. حالا به هر دلیلی، دیگران در مناطق دیگر، از این نعمت بزرگ، از این برکت عام، به این شکل برخوردار نیستند؛ ما داریم. یقیناً یکی از عواملی که دین را، معنویت را، عقیده را و اخلاق را در یک جمعیتی در طول تاریخ حفظ میکند، عواطف است؛ در کنار عقل و خرد و استدلال. انبیاء و فرستادگان الهی ننشسته‌اند با مردم با زبان فلسفی حرف بزنند؛ اگرچه برای فهمیدن کلام آنها و تعمق در بیان آنها، عقل فلسفی لازم بود و هست؛ یعنی فلاسفه‌ی بزرگ از سفره‌ی گسترده‌ی عمومی انبیای الهی بیشترین بهره را میبرند؛ اما این سفره، سفره‌ی خاص نیست؛ لذا زبان آن، زبان استدلال عقلی و بگو و مگو و ان قلت و قلت نیست؛ این زبان، ترکیبی است از اندیشه و عقل و عواطف؛ عاطفه است که میتواند مسیر فهم عقلی و حرکت عقلی و جریان عقلی را هموار کند.   ما به طور طبیعی این جریان را داریم؛ هم در جلسات مدح و عزا و شادی و مولودیخوانی و عزاداری، هم در جلسات دعاخوانی؛ این دعای کمیل، این دعای ندبه، این دعای امام حسین در عرفه، و دعاهائی که مخصوص ما است. در میان دیگران، این مقدار دعای خوش‌لفظِ خوش‌معنای خوش‌مضمون وجود ندارد؛ این هم از اختصاصاتِ امتیازاتی است که بحمداللّه پیروان اهل‌بیت از آن برخوردارند. اینها همه‌اش عقل و عاطفه را درآمیخته‌ی با یکدیگر در طول تاریخ و در عمق ذهن بشر و عواطف انسان جاری میکند.

 بنابراین شأن مداح این است؛ یعنی برانگیختن عواطف، و به کمک اندیشه و خرد بردنِ این عواطف. شأن مداح و ستایشگر - این حرفه‌ای که امروز در کشور ما  بحمداللّه بوفور وجود دارد - این است که بتواند با بیان هنری، با شیوه‌ی هنری، با اجرای هنری، معرفت را در بین مردم گسترش دهد. این شد محور اصلی. شعری که انتخاب میکنید، لحنی که انتخاب میکنید، شیوه‌ای که در آن با مردم حرف میزنید، در این جهت قرار بگیرد؛ در جهت افزایش معرفت و عمق بخشیدن به هدایت مردم و دانائیهای آنها از دین و از راه زندگی؛ این کاری است که جامعه‌ی مداح به بهترین وجهی میتواند انجام دهد.

 بارها عرض کرده‌ایم و این یک حقیقتی است که وقتی شما یک قصیده را یا یک غزل را که حامل معارف است، در یک مجلسی میخوانید، گاهی از ساعتها سخن گفتن فصیح و بلیغِ یک گوینده تأثیرش بیشتر و عمیق‌تر میشود؛ این یک فرصت است؛ از این فرصت باید استفاده کرد؛ این فرصت را نباید ضایع کرد. شعری که محتوا نداشته باشد، این فرصت را ضایع میکند؛ یا اگر چنانچه در آن یک نکته‌ی ضعیف و احیاناً غلط وجود داشته باشد، این فرصت را ضایع میکند؛ یا اگر چنانچه کیفیت اجرا جوری باشد که مرزهای شرعی را مخدوش کند، این فرصت ضایع شده است؛ یا اگر جوری باشد که نیازهای نقد را که امروز مردم به دانستن آنها احتیاج دارند، ندیده بگیرد، این فرصت ضایع شده است. فرض کنیم در دوران جنگ تحمیلی که کشور نیاز داشت به یک حماسه‌ی پرشورِ عملی و جهاد در میدان، جوانها هم آماده بودند، پدر و مادرها هم آماده بودند، یک نفری برود در مجالس و محافل خود، شعر هم بخواند، خوب هم اجرا کند، منتها اشاره‌ای به این نیاز وقت نکند؛ این ضایع کردن فرصت است. آن روز مداحها نقشهای خیلی خوبی آفریدند. در این جبهه کارهائی که مداحهای ما کردند، اثری که آنها در اعماق جان رزمندگان ما گذاشتند، کم‌نظیر است. من بعضی را اطلاع دارم؛ مداحهای ترکزبان یک جور، مداحهای فارس‌زبان یک جور، همین آقایان مداحهای زنجان که امروز یکی از آنها اینجا خواندند، و جاهای دیگر و جاهای دیگر و از همه جا، و همچنین شعرائی که این مداحها را پشتیبانی میکردند،   آن روز همه به وظیفه‌شان عمل کردند. امروز هم من نگاه میکنم، میبینم در میان این شعرهائی که خوانده شد، به نیازهای نقد توجه شده بود؛ نمونه‌ی کاملش همین شعر آقای سازگار است، که هر سال همین جور است. ایشان در این شعرها و سرودها یک پیوند لطیفِ درستِ هنریای بین عرش و فرش میزند؛ از حریم ملکوت همین طور آرام و با شیوه‌ی هنری حرکت میکند، می‌آید در نیاز امروز، آنجا به این نیاز میرسد. ببینید، این ترکیبِ هنرمندانه است؛ شعر هم خوب است.

 شما از حنجره استفاده میکنید، که نعمت خدا است؛ از لحن و آهنگ استفاده میکنید، که نعمت خدا است؛ از شعر استفاده میکنید، که قریحه‌اش نعمت خدادادِ الهی است. این نعمتها در اختیار شما است؛ اینها را در خدمت چه قرار میدهید؟ در خدمت معرفت‌افزائی. اگر در خدمت اختلاف‌افکنی واقع شد، اگر در خدمت تحریک عصبیتهائی قرار گرفت که امروز به خاطر این عصبیتها، متعصبین لجوج در نقاطی از دنیا بیست تا، سی تا سر میبُرند، این استفاده، استفاده‌ی بدی است؛ این را خیلی مراقب باشید.

 شما اینجا یک شعری بخوانید، امروز هم که ویدئو و اینترنت و وسائل گوناگون انتقال پیام وجود دارد؛ عکس و تفصیلات آن برود در فلان نقطه، چهار تا آدم جاهلِ متعصب را تحریک کند، بیندازد به جان یک مشت زن و بچه‌ی بیگناه، خون اینها را بریزد. مراقب این چیزها باشید. اینکه بنده این همه اصرار میکنم، تأکید میکنم برای اینکه اختلافات مذهبی و طایفه‌ای  را کمرنگ کنید، برای این است. کسی خیال نکند که اگر ما بخواهیم نعمت این عشقی که دلهای مردم ما را بحمداللّه پر کرده و مالامال از محبت اهل‌بیت است، شکرگزاری کنیم و این عواطف را تحریک کنیم، راهش آن است؛ نه، اشتباه است. اختلاف‌افکنی یا تحریک عصبیتهای اختلاف‌افکن، مصلحت نیست؛ نه امروز مصلحت است، نه زمان امام صادق (علیه‌السّلام) مصلحت بود؛ آنها هم جلویش را گرفتند. بعضی از افراد سطحینگر به این مسئله توجه ندارند

 همین طور است اختلافات داخلی و درونی. امروز مردم ما باید امید داشته باشند؛ اگر امید بود، حماسه خواهد بود. اینکه ما عرض کردیم «حماسه» ، حماسه که دستوری نیست، بخشنامه‌ای نیست؛ بخشنامه صادر میکنیم، مردم حماسه ایجاد کنند! مگر میشود چنین چیزی؟ مگر معقول است؟ حماسه از دل میجوشد، حماسه با عقل هدایت میشود، حماسه با ایمان پشتیبانی میشود؛ اینها که دستوری نیست. اگر چنانچه دل از امید خالی شد، فکر از منطق صحیح تهی شد، حماسه به وجود نمی‌آید. ما در ذهنها تردید ایجاد کنیم، در دلها یأس تزریق کنیم، حماسه به وجود می‌آید؟ معلوم است که نه. حماسه‌آفرینی این است: فضای بدبینی به وجود نیاید؛ فضای سوء ظن به وجود نیاید؛ فضای امید، فضای خوشبینی، فضای نگاه به چشم‌اندازها به وجود آید؛ چشم‌اندازهائی که قطعی است، یقینی است، حقیقی است، تلقینی نیست.

 مثلاً در اوائل دهه‌ی ۶۰ - سی سال قبل از این - اگر چنانچه ما میگفتیم آینده چنین و چنان خواهد شد، ممکن بود بعضیها بگویند بله، اینها دارند تلقین میکنند؛ اما امروز که دیگر این حرفها نیست؛ امروز که داریم میبینیم حرکت عمیقِ وسیعِ پیشرونده‌ی انقلاب و کشور را به سوی اهداف؛ هم اهداف مادی، هم اهداف معنوی؛ هم اهداف سیاسی، هم اهداف اجتماعی؛ هم اهداف داخلی، هم اهداف بین‌المللی؛ اینها جلوی چشم ما است؛ مگر کسی میتواند منکر شود؟ آن وقت این چشم‌اندازی را که امروز ما برای خودمان ترسیم میکنیم، کسی بیاید در آن تردیدآفرینی کند، یأس‌آفرینی کند، ناامیدی به وجود بیاورد؛ همچنین در حرکت و جهاد مداوم که نیاز یک کشور و یک امت و یک تاریخ است.

 جهاد مداوم، نیاز همه است. همه‌ی پیشرفتها، همه‌ی تمدن‌سازیها، به برکت مجاهدتِ دائم شده است. مجاهدتِ دائم هم همه‌اش به معنای رنج کشیدن نیست. جهاد، شوق‌آفرین است. جهاد، شادی و نشاط آفرین است. امروز که نیاز به این جهاد داریم، کسی بیاید به تنبلی و کسالت و انزوا و بیکاری و بیکارگی دعوت کند، اینها میشود کفران نعمت الهی؛ «أ لم تر الی الّذین بدّلوا نعمت اللّه کفرا و احلّوا قومهم دار البوار» ؛ (۱) این نباید بشود.

 در بین شما عزیزان بحمداللّه هم پیشکسوتها هستند، هم جوانها هستند، استعدادهای خوبی هم وجود دارد. در میان شما، گلهای پرطراوتِ نورسی من مشاهده میکنم، که توانسته‌اید خوب وسط میدان بیائید و جای خالی گذشتگان را نه فقط پر کنید، بلکه برتر و بهتر از آنها - ما خیلی از گذشتگان را هم دیدیم - حرکت کنید.

 آنچه که من به شما عرض میکنم، این است: مداحی، معرفت‌افزائی است. مداحی، پراکندن معرفت و حکمت و امید و عقیده‌ی راسخ است. مداحی، جوشاندن چشمه‌های عواطف در دلها است؛ با استفاده‌ی از هنر شعر، هنر آواز، هنر اجرا.
 البته یک اصل مسلّمی وجود دارد عزیزان من! مردم از صدای شما خوششان می‌آید، از شعر شما لذت میبرند، از اجرای شما - چه در مدحتان، چه در مصیبتتان - دلهایشان تکان میخورد و اشک میریزند؛ اما به خود شما هم نگاه میکنند. اگر شما از لحاظ اخلاق، از لحاظ تدین، از لحاظ عفت، نمود تحسین‌آوری داشتید، همه‌ی آنچه را که عرض کردیم، به صورت مضاعف در مردم اثر خواهد کرد. اما اگر خدای نکرده بعکس شد؛ مردم نشانه‌ی تزلزل اخلاقی، نشانه‌ی عقب‌ماندگی از لحاظ اخلاق و رفتار و خدای نکرده عفت و این چیزها مشاهده کنند، اثر این هنرها و زیبائیهائی که در کار شما هست، از بین خواهد رفت؛ این را مراقب باشید. همه‌مان باید مراقب باشیم؛ ما عمامه‌ایها بیشتر از دیگران، گویندگان مذهبی بیشتر از دیگران، نامداران عرصه‌ی دین و تقوا بیشتر از دیگران. همه باید مراقب باشیم؛ شما هم همین طور. شما کسانی که در عرصه‌ی دین و معرفت و امور الهی دارید کار میکنید، خیلی باید مراقب باشید؛ مراقب اخلاق، مراقب پاکی زبان، پاکی دامان، پاکی دل، پاکی دست. خدای متعال به شما کمک کند. یک مادح آستان فاطمی (سلام اللّه علیها) وقتی که در یک چنین جایگاهی قرار گرفت، یک انسان برجسته است. یعنی همین جوری که بین ماها فهمیده شده، دانسته شده و اعتقاد پیدا کرده‌ایم، کسانی که در راه مدح ائمه (علیهم‌السّلام) و اظهار ارادت به این بزرگوار و توجه دادن دلها به این بزرگواران هستند، اینها پیش خدای متعال عزیز و محبوبند.

 البته امروز یک نکته‌ای در جلسه‌ی ما وجود داشت که این نکته، نکته‌ی مستحسنی است. من در این سالهای طولانی، خیلی اوقات به برادران مداح که اینجا میخواندند، این اعتراض را میکردم که جلسه‌ی جشن و مولود را تبدیل میکردند به مجلس عزاداری؛ مفصّل روضه خواندند و اشک گرفتند! هر چیزی به جای خودش. به شما میگویند مداح. مداح یعنی چه؟ شاخصه‌ی اصلی شما مداحی است، نه روضه‌خوانی. روضه بخوانید، بنده طرفدار روضه‌خوانیام، خودم هم روضه‌خوانم. اینجور نیست که در مجلس مولودیخوانی ائمه (علیهم‌السّلام) هم حتماً باید یک روضه‌ای خوانده شود، یک دمی داده شود، یک اشکی گرفته شود؛ هیچ لزومی ندارد. بگذارید عواطفی که مردم نسبت به ائمه (علیهم‌السّلام) دارند، در خارج اینجور وانمود نشود که منحصر است در قضیه‌ی گریه و سینه‌زنی و عزاداری؛ نه، عزاداری به جای خود، مدیحه و مولودیخوانی و شادی هم به جای خود؛ اینها را نباید با هم مخلوط کرد.


 و اما نکته‌ی دوم که امروز شایسته است درباره‌اش صحبت شود، مسئله‌ی زن است. یکی از سیئات تمدن مادی، حرکتی است که در مورد زن انجام دادند. ما در این زمینه خیلی حرف داریم. گناه بزرگی که تمدن غرب در مورد جنس زن مرتکب شده است، نه به این زودی قابل پاک شدن است، نه به این زودی قابل جبران شدن است، حتّی نه به‌آسانی قابل بیان کردن است. حالا اسمهای گوناگونی هم میگذارند - مثل همه‌ی کارهایشان - جنایت میکنند، اسمش را حقوق بشر میگذارند! ظلم میکنند، اسمش را طرفداری از ملتها میگذارند! حمله‌ی نظامی میکنند، اسمش را دفاع میگذارند! یکی از طبایع تمدن غربی، فریب است؛ دوروئی، نفاق، دروغگوئی، تناقض در رفتار و گفتار؛ در قضیه‌ی زن هم عیناً همین جور است. آنها متأسفانه فرهنگ رائج خودشان را در کل دنیا گسترش داده‌اند. امروز در دنیا کاری کرده‌اند که یکی از مهمترین وظائف زن - اگر نگوئیم مهمترین وظائف - این است که جلوه‌گری کند، زیبائیهای خودش را در معرض التذاذ مردان قرار دهد؛ این شده خصوصیت حتمی و لازم زن! متأسفانه الان در دنیا اینجور شده. در رسمیترین مجالس - مجالس سیاسی، مجالس گوناگون - مردها باید با شلوار بلند بیایند، باید با لباس پوشیده بیایند، اما زنها هرچه برهنه‌تر و عریانتر بیایند، اشکالی ندارد! این عادی است؟ این طبیعی است؟ این یک حرکت بر طبق طبیعت است؟ آنها این کار را کردند. زن باید خودش را در معرض دید مرد قرار دهد، برای اینکه مایه‌ی التذاذ مرد شود! ظلمی از این بالاتر؟ اسم این را گذاشته‌اند آزادی، اسم نقطه‌ی مقابلش را گذاشته‌اند اسارت! در حالی که احتجاب زن، حجاب قرار دادن زن برای خود، تکریم زن است؛ احترام زن است؛ ایجاد حریم برای زن است. این حریم را شکستند و دارند روزبه‌روز هم بیشتر میشکنند؛ اسمهای گوناگون هم رویش میگذارند. اوّلین یا شاید یکی از اوّلین آثار سوئی که این مسئله گذاشت، ویران کردن خانواده بود؛ بنیان خانواده سست شد. وقتی در یک جامعه‌ای خانواده متزلزل شد و از بین رفت، مفاسد در این جامعه نهادینه میشود.

 مشکلاتی که امروز در غرب وجود دارد، این قانونهای ابلهانه و خباثت‌آمیزی که اینها در زمینه‌ی مسائل جنسی دارند میگذرانند، اینها را به ته درّه دارد حرکت میدهد. این انحطاط، قابل جلوگیری هم نیست؛ اینها محکوم به سقوطند. تمدن غربی چه بخواهد، چه نخواهد، دیگر قادر نیست جلوی این سقوط را بگیرد. ترمز این وسیله بریده است، جاده هم بشدت لغزنده و سراشیب است. اینها گناه کردند آن وقتی که ترمز را بریدند و آمدند خودشان را در لب این پرتگاه قرار دادند؛ لذا محکوم به شکستند.

 زوال تمدنها، مثل سر برآوردن تمدنها، یک امر تدریجی است - یک امر دفعی و فوری نیست - و این تدریج دارد اتفاق میافتد و گمان نمیکنم از چشم این نسل یا نسل بعد از این نسل دور بماند؛ خواهند دید که چه اتفاقی میافتد.

 خدای متعال در قرآن حدود تکریم زن را معین کرده است. زن پیش خدای متعال مثل مرد است. در طی مراتب معنوی و الهی، بین این دو جنس هیچ تفاوتی نیست. آن که این جاده را برایش درست کرده‌اند، انسان است، نه مرد یا زن. خدای متعال در تاریخ زنی مثل فاطمه‌ی زهرا (سلام اللّه علیها) میآفریند که امام عسکری یا امام هادی (علیهما السّلام) - طبق حدیثی که از آنها نقل شده - میفرمایند: «نحن حجج اللّه علی خلقه و فاطمة حجّة اللّه علینا». فاطمه‌ی زهرا (سلام اللّه علیها) حجتِ حجت خدا است، امام ائمه است؛ شخصیت، دیگر از این بالاتر؟ آن حضرت دارای مقام عصمت است. یک چنین انسانی، زن است. زنان بزرگ عالم: مریم، سارا، آسیه و دیگران و دیگران - بزرگانی که بودند - برجسته‌های عالم خلقتند. در این جاده‌ی تکامل و تعالی، آن که حرکت میکند، انسان است. در حقوق اجتماعی، فرقی بین زن و مرد نیست. در حقوق شخصی و فردی، بین زن و مرد تفاوتی وجود ندارد. در چند مسئله‌ی اختصاصىِ شخصی امتیازاتی به زن داده شده است، در چند مسئله امتیازاتی به مرد داده شده؛ آن هم بر اساس اقتضای طبیعت زن و مرد؛ این اسلام است؛ متین‌ترین، منطقیترین، عملیترین قوانین و حدود و مرزهائی که ممکن است انسان در زمینه‌ی مسئله‌ی جنسیت فرض کند. باید دنبال این راه رفت؛ یکی از اساسی‌ترینش تشکیل خانواده است، یکی از اساسی‌ترینش اهتمام به حفظ محیط خانواده و انس خانوادگی است؛ که این به عهده‌ی کدبانوی خانه است.

 مادر میتواند فرزندان را به بهترین وجهی تربیت کند. تربیت فرزند به وسیله‌ی مادر، مثل تربیت در کلاس درس نیست؛ با رفتار است، با گفتار است، با عاطفه است، با نوازش است، با لالائی خواندن است؛ با زندگی کردن است. مادران با زندگی کردن، فرزند تربیت میکنند. هرچه زن صالح‌تر، عاقل‌تر و هوشمندتر باشد، این تربیت بهتر خواهد شد. بنابراین برای بالا رفتن سطح ایمان، سطح سواد، سطح هوش بانوان، در کشور باید برنامه‌ریزی شود.

 یکی از مهمترین وظائف زن، خانه‌داری است. همه میدانند؛ بنده عقیده ندارم به این که زنها نباید در مشاغل اجتماعی و سیاسی کار کنند؛ نه، اشکالی ندارد؛ اما اگر چنانچه این به معنای این باشد که ما به خانه‌داری به چشم حقارت نگاه کنیم، این میشود گناه. خانه‌داری یک شغل است؛ شغل بزرگ، شغل مهم، شغل حساس، شغل آینده‌ساز. فرزندآوری یک مجاهدت بزرگ است. ما با خطاهائی که داشتیم، با عدم دقتهائی که از ماها سر زده، یک برهه‌ای در کشور ما متأسفانه این مسئله مورد غفلت قرار گرفت و ما امروز خطراتش را داریم میبینیم؛ که من بارها این را به مردم عرض کرده‌ام: پیر شدن کشور، کم شدن نسل جوان در چندین سال بعد، از همان چیزهائی است که اثرش بعداً ظاهر خواهد شد؛ وقتی هم اثرش ظاهر شد، آن روز دیگر قابل علاج نیست؛ اما امروز چرا، امروز قابل علاج است.

 فرزندآوری یکی از مهمترین مجاهدتهای زنان و وظائف زنان است؛ چون فرزندآوری در حقیقت هنر زن است؛ اوست که زحماتش را تحمل میکند، اوست که رنجهایش را می‌برد، اوست که خدای متعال ابزار پرورش فرزند را به او داده است. خدای متعال ابزار پرورش فرزند را به مردها نداده، در اختیار بانوان قرار داده؛ صبرش را به آنها داده، عاطفه‌اش را به آنها داده، احساساتش را به آنها داده، اندامهای جسمانیاش را به آنها داده؛ در واقع این هنر زنها است. اگر چنانچه ما اینها را در جامعه به دست فراموشی نسپریم، آن وقت پیشرفت خواهیم کرد.

 احترام زن و تکریم زن، یک مسئله است - که این حتماً باید مورد توجه و عنایت خاص باشد - رفتارهای زنان در محیط خانوادگی، در محیط کسب و کار، در محیط سیاست، در محیط اجتماعی، یک مسئله است؛ رفتار با زنان هم یک مسئله است. رفتار با زنان، ناظر به مردان است؛ چه مردان خانواده - مثل پدران، برادران و همسران - چه مردانی که در محیطهای کار برخورد میکنند. رفتار با زن باید احترام‌آمیز، محبت‌آمیز، همراه با نجابت و همراه با عفت باشد. بنابراین، هم تکریم زن، هم وظیفه‌ی زن، هم وظیفه‌ی نسبت به زن، جداگانه باید مورد توجه و برنامه‌ریزی قرار بگیرد.

 روز زن و روز مادر که خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی انطباق پیدا کرده است با روز ولادت برگزیده‌ی خلقت، حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام اللّه علیها)، باید همه را توجه دهد به این نکات. اگر ما توانستیم در زمینه‌ی زن و خانواده و مادر و همسر، درست فکر کنیم، درست تصمیم بگیریم و درست عمل کنیم، بدانید که آینده‌ی این کشور تضمین شده است.

 خداوند ان‌شاءاللّه به همه‌ی شما خیر بدهد، به همه‌ی شما برکت بدهد؛ به حنجره‌ی شما، به سینه‌ی شما برکت بدهد.

والسّلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته‌
 
۱) ابراهیم: ۲۸
منبع: وب سایت رهبری https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22443

ازدواج؛ ناموس طبیعت، دستور شریعت

  • ۹۶۱

ازدواج؛ ناموس طبیعت، دستور شریعت

اشاره
اینک لحظه‌ی پر شکوه یک پیوند آسمانی از راه رسیده است.
   دو رهرو جوان می خواهند بر اساس خواست و رضای خداوند، دست در دست هم، راه زندگی را به سوی هدف والای آن سیر کنند.
   راستی! این چه میثاق عمیق و مهمی است!
   طبع و غریزه، «زوج» می خواهد. روان پر تلاطم، «همسر» می طلبد. روح بی قرار، بدون«او» احساس نقصان و کمبود می کند. خداوند هر یک را بدون دیگری نمی‌پسندد و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله «ازدواج» را سنت خویش و راه رسیدن به رضای الهی و صیانت بخشیدن به نیمی از دین معرفی می‌کند.
   می خواهند بیشتر بدانند تا با هشیاری «بله» بگویند.
   شنیدن از این «سید» چقدر مغتنم است.
   خوشا بحالشان!

 
* هدف زندگی
زندگی یک کاروان طولانی است که منازل و مراحلی دارد، هدف والایی نیز دارد. هدف انسان در زندگی باید این باشد که از وجود خود و موجودات پیرامونش برای تکامل معنوی و نفسانی استفاده نماید.
اصلاً ما برای این به دنیا آمده‌ایم. ما در حالی وارد دنیا می شویم که از خود اختیاری نداریم. کودکیم و تحت تأثیر هستیم، اما تدریجاً عقل ما رشد می کند و قدرت اختیار و انتخاب پیدا می‌کنیم. این جا آن جایی است که لازم است انسان درست بیندیشد و درست انتخاب کند و بر اساس این انتخاب حرکت کند و به جلو برود.
اگر انسان این فرصت را مغتنم بشمرد و از این چند صباحی که در این دنیا هست خوب استفاده کند و بتواند خودش را به کمال برساند، آن روزی که از دنیا خارج می‌شود، مثل کسی است که از زندان خارج شده و از این جا زندگی حقیقی آغاز می‌شود.1

* ازدواج، یک ارزش اسلامی
مطلب اصلی و اول، این است که این ازدواجی که خدای متعال سنت قرار داده و آفرینش هم آن را اقتضا می‌کند، یکی از نعمتها و اسرار الهی و یکی از پدیده‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی بشری است. می‌شد که خداوند در قوانین آسمانی، این موضوع را لازم، واجب و حتمی و مجاز کند و مردم را رها کند تا یکی یکی بروند و با هم ازدواج کنند، اما این کار را نکرده است. بلکه ازدواج را یک ارزش قرار داده، یعنی کسی که ازدواج نمی‌کند خود را از این ارزش محروم نموده است.2


* خداوند اصرار دارد
از نظر اسلام، تشکیل خانواده یک فریضه است. عملی است که مرد و زن باید آن را به عنوان یک کار الهی و یک وظیفه انجام بدهند. اگر چه شرعاً در در زمره‌ی واجبات ذکر نشده، اما به قدری تحریص و ترغیب شده است که انسان می‌فهمد خدای متعال بر این امر اصرار دارد، آن هم نه به عنوان یک کارگزاری، بلکه به عنوان یک حادثه‌ی ماندگار و دارای تأثیر در زندگی و جامعه. لذا این همه بر پیوند میان زن و شوهر تحریص کرده و جدایی را مذمت نموده است.3

* خداوند از زن و مرد تنها خوشش نمی‌آید
خدای متعال از زن و مرد تنها خوشش نمی‌آید، مخصوصاً آنهایی که جوانند و بار اولشان است. مخصوص جوانها هم نیست. خدای متعال از زندگی مشترک و مزدوج خوشش می‌آید.4
آدم تنها، مرد تنها و زن تنها که همه‌ی عمر را به تنهایی می‌گذرانند، از دید اسلام یک چیز مطلوبی نیست مثل یک موجود بیگانه است در مجموعه پیکره‌ی انسانی. اسلام این طور خواسته که خانواده، سلول حقیقی مجموعه‌ی پیکره‌ی جامعه باشد نه فرد تنها.5

* سنت پیامبر: ازدواج به موقع
روایت معروفی داریم که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: نکاح سنت من است. البته این سنت آفرینش است، سنت میان انسانها و همه اقوام و ادیان است. پس چرا فرموده‌اند سنت من؟ چه اختصاصی وجود دارد؟ شاید از این جهت باشد که اسلام بر این امر تأکید بیشتری ورزیده و این تأکید در ادیان الهی دیگر کمتر است. شما ملاحظه می کنید این تأکیدی که اسلام بر ازدواج کرده در این مکاتب اجتماعی و فلسفه‌های رایج اجتماعی و سیاستهای معمولی دنیا، وجود ندارد. اسلام اصرار دارد که پسرها و دخترها در همان سنینی که برای ازدواج آماده‌اند ازدواج نمایند.6
نکاح، علاوه بر یک تقاضای طبیعی، یک سنت دینی و اسلامی نیز هست. بنابراین خیلی آسان است که کسی از طریق این اقدام و عمل که طبیعت و نیاز او آن را ایجاب می‌کند، ثواب هم ببرد؛ چون سنت است و به قصد ادای سنت پیامبر و اطاعت امر ایشان به این امر اقدام نماید.7
ازدواج یک سنت طبیعی و الهی است. این را پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به سنت خودشان تعبیر می‌کنند. معنایش این است که در اسلام بر روی این مسئله تأکید ویژه‌ای شده. چرا؟ به خاطر اهمیت این مسئله، به خاطر تأثیر عمیق تشکیل خانواده در تربیت انسان، در رشد فضایل، در ساخت و ساز انسان سالم از لحاظ عاطفی، رفتاری، روحی و تربیتهای بعدی.8

 
* ازدواج در حال شور و شوق
پیامبر اکرم اصرار داشتند جوانها زود ازدواج کنند –‌ چه دخترها و چه پسرها – البته با میل خوشان و اختیار خودشان، نه اینکه دیگران برایشان تصمیم بگیرند. ما هم باید در جامعه‌ی خودمان این را رواج دهیم. جوانها در سنین مناسب،‌ وقتی از دوران جوانی خارج نشده‌اند، در همان حال گرمی و شور و شوق، باید ازدواج کنند. این بر خلاف برداشت و تلقی خیلی از افراد است که خیال می‌کنند ازدواجهای دوران جوانی، ازدواجهای زودرس است و ماندگار نیست. درست برعکس است، این طور نیست. اگر درست صورت بگیرد، ازدواجهای بسیار ماندگار و خوبی هم خواهد بود و زن و شوهر در چنین خانواده‌ای کاملاً با هم صمیمی خواهند بود.9 


* ازدواج در آغاز احساس نیاز
اسلام اصرار دارد بر این که این پدیده در اوان خود، هر چه زودتر، از آغاز احساس نیاز انجام گیرد. این هم از اختصاصات اسلام است، هر چه زودتر بهتر. زود که می گوییم یعنی از همان وقتی که دختر و پسر احساس نیاز می‌کنند به داشتن همسر؛ هر چه این کار زودتر انجام بگیرد، بهتر است. علت چیست؟ علت این است که اولاً برکات و خیراتی که در امر ازدواج وجود دارد در وقت خود و زودتر از این که زمان بگذرد و عمر تلف بشود، برای انسان حاصل خواهد شد. ثانیاً جلوی طغیانهای جنسی را می‌گیرد. لذا می فرماید: «من تزوّج احرز نصف دینه»[1].طبق این روایت معلوم می‌شود که نصف تهدیدی که انسان درباره‌ی دین خود می‌بیند از طرف طغیانهای جنسی است که خیلی رقم بالایی است.10


* برکات و فواید ازدواج
فرصت ازدواج و آرام گرفتن در یک مجموعه‌ی خانواده، یکی از فرصتهای مهم زندگی است. برای زن و مرد – هر دو – این یک وسیله‌ی ارامش و آسایش روحی و وسیله‌ی دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است. وسیله‌ی تسلّی، وسیله‌ی پیدا کردن یک غمخوارِ نزدیک که برای انسان در طول زندگی لازم است قطع نظر از نیازهای طبیعی انسان که نیازهای غریزی و جنسی می باشد، مسأله‌ی تولید نسل و داشتن فرزند هم خود از دلخوشیهای بزرگ زندگی است.
   پس می‌بینید از هر دو طرف که انسان نگاه می‌کند، ازدواج یک امر مبارک و یک پدیده‌ی بسیار مفید است. البته مهمترین فایده‌ی ازدواج، همان تشکیل خانواده است و بقیه‌ی مسائل، فرعی و درجه‌ی دو و یا پشتوانه‌ی این مسئله است؛ مثل تولید نسل یا ارضای غرایز بشری، اینها همه درجه دو است، درجه‌ی اول همان تشکیل خانواده است.11
بنای نسل بشری به ازدواج است. انتقال تمدنها و فرهنگها به ازدواج است. بقای استقلال جوامع – چه از لحاظ سیاسی و چه از جهات دیگر – به ازدواج است. برکات فراوانی بر ازدواج است.12

 
* شرایط کمالی ازدواج
در شرع آمده که پیوند ازدواج را محکم نگهدارید. بعد هم شرایط زیادی برای ازدواج در همه‌ی زمینه‌ها معین کرده است. در زمینه‌ی اخلاق و رفتار گفته: وقتی زن گرفتید، وقتی شوهر کردید، باید اخلاقتان را خوب کنید، باید همکاری کنید، باید گذشت کنید، باید محبت کنید، باید او را دوست بدارید و باید به او وفاداری کنید، اینها همه‌اش احکام شرع است، اینها همه‌اش دستورات است.13
و البته از لحاظ شرایط مادی سهل‌ترین است. آنچه که در ازدواج مهم است، رعایتهای بشری و انسانی است. رعایتهای اخلاقی است که دختر و پسر باید با همدیگر تا آخر عمرشان رعایت کنند و رعایت اصلی حفظ این پیوند است.14
شرع مقدس اسلام در روابط اجتماعی، این امر انسانی را امضا کرده، اما شرایطی برای آن قرارداده است. یکی از شروط این است که این امر انسانی از حالت رابطه‌ی انسانی به یک معامله‌ی تجاری و بده بستان مالی تبدیل نشود. این را شرع مقدس دوست نمی‌دارد. البته این شرایط، شرایط کمالند نه صحت، اما واقعاً شرط‌اند.15

* کُفوْ بودن از نظر اسلام
در شرع مقدس اسلام، آنچه که معین شده است این است که دختر و پسر باید کفو یکدیگر باشند. و عمده‌ی مسأله در باب کفو، عبارت است از ایمان؛ یعنی هر دو مؤمن، هر دو دارای تقوی و پرهیزگاری و هر دو معتقد به مبانی الهی و اسلامی و عامل به آنها باشند، اینکه تأمین شد، بقیه‌ی چیزها اهمیتی ندارد... وقتی تقوی و پاکدامنی و طهارت دختر و پسر معلوم شد، سایر چیزها را خدای متعال تأمین می فرماید.
در اسلام، ملاک این همکاری که اسمش زوجیت است، عبارت است از دین و تقوی که: «المؤمن کفو المؤمنة و المسلم کفو المسلمة»[2].این ملاک دینی است.
البته در این زمینه، هر کس در راه خدا جلوتر، پیشقدم‌تر، فداکارتر، آگاه‌تر و به درد بخورتر و برای بندگان خدا نافعتر باشد، این بالاتر و بهتر است؛ ممکن است زن در آن حد نباشد، ایرادی ندارد. زن ، خودش را به سمت او بکشاند. یا زن ممکن است بالا باشد، مرد بقدر او نباشد، پس مرد باید خود را به سمت او بکشاند.16

* هشیارِ عاقل یا مستِ غافل
یک وقت انسان ازدواج می‌کند و می‌گوید: پروردگارا من ازدواج می‌کنم – یا روحیه‌اش این است، حالا ولو به زبان هم نیاورد یا به ذهن هم نگذراند، با این روحیه – یک نیاز طبیعی خودم را برآورده می‌کنم. این نیاز طبیعی هم فقط نیاز جنسی نیست، بلکه زن و مرد هر دو به این ازدواج، به این با هم زندگی کردن، با هم تشکیل یک خانواده دادن و یک جمع به وجود آوردن، احتیاج دارند. این هم یک نیاز است مثل نیازهای دیگری که وجود دارد. می‌گوید: پروردگارا من این نیاز را برآورده می‌کنم، از تو هم متشکرم که این امکان را در اختیار من گذاشتی، این اجازه را دادی، این وسیله را فراهم کردی، همسر خوبی برای من پیدا شد و بعد از این هم در زندگی جدید، در این وضع جدید، سعی می‌کنم که آن طور که تو می‌خواهی عمل کنم. این یک جور ازدواج کردن است. یک وقت هم نه، کسی که ازدواج می‌کند، نه قدر خدا را می‌داند، نه قدر آن همسر را می‌داند، نه قدر این فرصتی را که برایشان پیش آمده می‌داند. مثل آدم مست و غافل. این جور زندگی اگر هم پایدار بماند، شیرین نخواهد بود، همراه با انجام وظیفه نخواهد بود.17


* شُکر نعمت ازدواج
این مرحله از زندگی را که وارد زندگی مزدوج می‌شوید و تشکیل خانواده می‌دهید، یکی از نعمتهای بزرگ الهی به حساب بیاورید و آن را شکر بگذارید. همه‌ی آنچه که ما داریم از خداست «ما بنا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللهِ»[3]، اما توجه به این نعمت خیلی اهمیت دارد. خیلی از نعم را انسان توجه ندارد. بعضیها ازدواج می‌کنند همه نوع خوبی هم گیرشان می‌آید، زندگی شیرین و خوبی را هم می‌گذرانند ولی نمی‌فهمند که این چه نعمت بزرگی است، چه حادثه‌ی تعیین کننده و مهمی در زندگی است. وقتی نفهمیدند، شکر آن را هم به جا نمی‌آورند و از رحمت الهی که با شکر متوجه انسان می‌شود، محروم می‌مانند. لذا باید انسان توجه کند به اینکه این چه نعمت بزرگی است و شکر این نعمت چگونه است؟ یک وقت انسان در شکر، فقط به زبان می‌گوید که خدایا شکر و در دل او خبری نمی‌شود. این لقلقه‌ی زبان است و ارزشی ندارد... اما یک وقت هست که انسان در دلش حقیقتاً از خدای متعال، سپاسگزار و متشکر است. این خیلی ارزش دارد. می‌فهمد که خدای متعال نعمتی به او داده و حقیقتاً ابراز تشکر می‌کند. این همان شکر خوب است. منتهی وقتی ما از خدای متعال متشکر شدیم، یک عملی، یک حرکتی، یک موضعگیری هم بر اساس این تشکر لازم می‌آید که انجام دهیم. خیلی خوب، حالا که خدای متعال این نعمت را به شما داده است، شما باید چکار کنید؟ هیچ توقع زیادی از ما نکرده اند... توقعی که از ما در مقابل این نعمت دارند این است که با این نعمت خوب رفتار کنیم... این رفتار خوب را در اسلام معین کرده‌اند، که همان اخلاق خانواده و حکمت خانواده است. اینکه در درون زندگی باید چگونه رفتار کرد که این زندگی خوب باشد.18


* مال و جمال، یا کمال؟ کدام انگیزه؟
اگر چنانچه کسی به خاطر مال و جمال ازدواج کند، طبق روایت ممکن است خدای متعال مال و جمال را به او بدهد و ممکن هم هست که ندهد. اما اگر چنانچه برای تقوا و عفاف قدم بگذارد و ازدواج بکند، خدای متعال به او مال هم خواهد داد،‌ جمال هم خواهد داد. ممکن است کسی بگوید جمال که اعطا کردنی نیست؛ یک کسی یا جمال دارد یا ندارد! معنایش این است که چون جمال در چشم شما و در دل شما و در نگاه شماست، اگر انسان کسی را که خیلی جمیل هم نباشد، دوست داشت او را جمیل می‌بیند. وقتی کسی را دوست نداشت هر چقدر هم جمیل باشد به نظر او جمیل نمی‌آید.19


* روش اسلام بهتر است
هم در مسیحیت و هم در یهودیت و هم در ادیان دیگر، این انضباط {ازدواج} به شکلی دیگر البته هست. اسلام آنها را هم معتبر دانسته است. آنها را زن و شوهر دانسته است و فرزندان آنها را حلال زاده دانسته است.20
نحوه و نوع ازدواج در اسلام، بهتر از ازدواج بقیه‌ی ادیان و بقیه‌ی ملل است.  هم مقدماتش، هم اصلش و هم ادامه و استمرارش طبق مصلحت انسان گذاشته شده است. البته ازدواجهای بقیه‌ی ادیان هم از نظر ما معتبر و محترم است، یعنی، همان عقدی که یک مسیحی در کلیسا یا یک یهودی در کنیسه انجام می‌دهد یا در هر قوم و ملتی، هر طوری انجام می‌شود از نظر ما معتبر است و ما آن را برای خودشان باطل نمی‌دانیم ولیکن این روشی که اسلام معین کرده، بهتر است. برای مرد حقوقی، برای زن حقوقی، برای زندگی آدابی،‌ برای ازدواج روش و شیوه‌ای معین کرده است. اصل هم این است که خانواده بماند و خوشبخت باشد.21


* به همین آسانی!
در این عقدی که ما می‌خوانیم، در حقیقت دو طرف بیگانه از هم را با همین چند کلمه، با یکدیگر متصل و مرتبط می‌کنیم،‌ بطوری که از همه‌ی عالم به هم، محرمتر و نزدیکتر و مهربانتر می‌شوند.
ثانیاً؛ با این عقد یک سلول جدیدی در پیکره‌ی اجتماع،‌ ایجاد می‌کنیم که این پیکره‌ی اجتماع از سلولهای خانواده‌ها تشکیل شده است.
ثالثاً شما دو نفر هستید،‌ یکی خانم و دیگری آقا که هر کدام نیازهایی دارید به جنس مخالف. آن نیازها را با این چند کلمه عقد بر طرف می‌کنیم.
این سه کار را ما انجام می‌دهیم. این اول کار است و پایه‌ی کار.
از این جا به بعدش به عهده‌ی خود شماست.22

 
* مهمترین فایده
مسأله ازدواج و تشکیل خانواده در شرع مقدس امر بسیار مهمی است و فواید بسیاری هم دارد اما، مهمترین فایده و هدف ازدواج،‌ عبارتست از تشکیل خانواده. نفس این علقه‌ی زوجیت و تشکیل یک واحد جدید، مایه‌ی ارامش زن و مرد و مایه‌ی کمال و اتمام شخصیت آنهاست. بدون آن هم زن و هم مرد ناقصند. همه‌ی مسائل دیگر فرع این است. اگر این کانون سالم و پایدار شد، بر روی آینده و بر روی همین وضع فعلی جامعه تأثیر خواهد گذاشت.23
ازدواج، در حقیقت دروازه‌ی ورود به تشکیل خانواده است و تشکیل خانواده اساس همه‌ی تربیتهای اجتماعی و انسانی است.24
اصل در ازدواج عبارتست از پیوند زناشویی دختر و پسر و تشکیل خانواده. همین قدر که دختر و پسر همدیگر را ببینند و عقد شرعی جاری بشود و اینها با هم زن و شوهر بشوند، یک کانون خانواده به وجود آمده و یک خانواده‌ی جدیدی تشکیل شده است. شارع مقدس خانواده‌ی مسلمان و سالم را دوست دارد. وقتی خانواده تشکیل شد، برکات زیادی در آن هست، نیازهای زن و شوهر تأمین می‌شود، نسل بشری ادامه پیدا می‌کند... اما اصل قضیه،، فرزند، زیبایی و ثروت نیست. اصل قضیه این است که دو نفر با هم زندگی مشترکی را تشکیل می‌دهند و این محیط باید یک محیط سالمی باشد.25
نفسِ ایجاد کانون خانوادگی و یک کانون جدید، از همه چیز مهمتر است. اساس خلقت بشر چه زن و چه مرد،‌ این طوری است که باید یک زن و مرد مجتمعاً یک واحدی را تشکیل بدهند، تا زندگی راحت، بی دغدغه و آماده برای جوابگویی به نیازهای بشر پیش برود. اگر این نشد، یک پایه مهم از زندگی لنگ است.26



***
منابع:

 1.خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 18/11/1380
2. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 6/10/1372
3. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 11/12/1377
4. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 20/11/1375
5. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 5/10/1375
6. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 28/6/1379
7. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 9/11/1376
8.خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 29/4/1379
9. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 23/12/1379
10. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 9/12/1380
11. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 9/12/1380
12. خطبه‌یعقد مورخه‌ی 26/1/1377
13. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 6/10/1372
14. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 6/10/1372
15. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 4/9/1375
16. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 11/6/1372
17. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 28/11/1378
18. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 29/3/1381
19. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 13/10/1377
20. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 11/5/1375
21. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 19/1/1377
22. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 11/12/1373
23. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 10/2/1376
24. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 18/5/1374
25. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 23/9/1373
26. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 16/5/1379
 

[1] بحارالانوار، ج100، ص219
[2] وسائل الشیعه، ج20، ص67.
[3] بحارالانوار، ج49، ص269.
برگرفته شده از سایت رهبری : https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=37461

تعریف سبک زندگی

  • ۹۲۹

وبر سبک زندگی را از جنس رفتاری می داند که تمایلات آن را هدایت می کند و فرصت های زندگی، بستر بروز آن را فراهم می کند.

کلاکهون (۱۹۸۵) سبک زندگی را چنین تعریف می کند: « مجموعه ها یا الگوهای خوداگاه و دقیقا توسعه یافته ترجیحات فردی در رفتار شخصی مصرف کننده است». یوث۴ (۱۹۹۶) و مک کیه (۱۹۶۹) سبک زندگی را الگویی برآمده از ارزش ها و باورهای مشترک یک گروه یا جامعه می دانند که به صورت رفتارهای مشترک ظاهر می شود. اصطلاحی که در موارد زیادی با پاره فرهنگ مترادف است، مانند سبک زندگی حومه نشینان.

بوردیو مطلق سبک را چنین توصیف می کند: «سبک بیشترین توانایی را برای ارائه ویژگی هایی دارد که همه فعالیت ها را در خود خلاصه کرده است». او سبک زندگی را فعالیت های نظام مندی می داند که از ذوق و سلیقه فرد ناشی می شوند و بیشتر جنبه عینی و خارجی دارند و در عین حال، به صورت نمادین به فرد هویت می بخشند و میان اقشار مختلف اجتماعی تمایز ایجاد می کنند. جرالد لسلی و دیگران (۱۹۹۴) در مورد سبک زندگی می گویند:

رفتارهایی که با قشربندی حیثیتی و اعتباری مرتبط می باشند، سبک زندگی نامیده میشود. سبک زندگی هم الگوهای مصرف را شامل میشود و هم قدرتی که از این ناحیه کسب میشود؛

سلیقه، آداب معاشرت و مد به عنوان علائم داشتن جا در نردبان اجتماعی شناخته میشوند. یوث درباره آن تعریفی تلفیقی ارائه می کند: «الگوی شناخت ها، احساس ها و کنش های فرد که در هویت فردی و اجتماعی او مشارکت دارد».

برخی شاخص های سبک زندگی اسلامی

  • ۷۷۵

برخی شاخص های سبک زندگی اسلامی

مدیریت بدن

شاخص سلامت

دستشویی رفتن

خوابیدن،

خوردن،

باهم عذا خوردن

نخوردن غذای داغ

کم خوردن

مصرف سبزی و…

مسافرت کردن،

خواب

حمام رفتن

پیرایش

مسواک زدن

شانه زدن

شستشوی بدن

….

شاخص زینت و آرایش

آراستگی و استفاده از بوی خوش

خضاب

حنا

گردنبند و …

شاخص پوشاک

لباس ملایم پوشیدن،

پوشیدن کفش راحت و سبک،

انتخاب جنس خوب و دست اول هنگام خرید،

تازدن لباس بعد از خارج کردن ازبدن

استفاده از لباس راحت و سبک

رنگ لباس و کفش

لباس مهمانی و کار و استراحت

اعتدال (دوری از افراط و تفریط)

تفکیک جنسیتی در آداب زندگی اسلامی

توجه به روح جمعی در سبک زندگی اسلامی

مدیریت مصارف زندگی

خوراک پوشاک مسکن وسیله نقلیه تفریحات مالی

رابطه زن و مرد در خانواده

شاخص رابطه زناشویی (زن در قبال مرد)

شاخص رابطه زناشویی (مرد نسبت به زن)

مدیریت ارتباطات اجتماعی

خویشاوندان

دوستان

همسایگان

سایر مردم

شاخص ارتباطات خویشاوندی

اطعام

عیادت

زیارت

دیدار

هدیه

….

شاخص رابطه با خانواده

شاخص رابطه با مردم

رابطه با همسایگان

توحید و سبک زندگی اسلامی
انسان‌شناسی اسلامی و سبک زندگی
حقیقت انسان

هدفمندی زندگی انسان

تأثیر رفتارهای انسان در رسیدن به هدف
قرب الهی به عنوان کمال نهایی انسان
معنای قرب الهی
عبادت به عنوان راه تقرب
رعایت اعتدال در امر دنیا و آخرت
رابطه ظاهر و باطن

سبک زندگی اسلامی در اوقات فراغت
منظور از اوقات فراغت
ویژگی‌های اوقات فراغت
اهمیت اوقات فراغت
زمانی برای فرهنگ‌سازی
فرصتی برای ایجاد اشتغال
زمان‌شمولی و فردشمولی
تهدیدی برای سلامت اخلاقی جامعه
اوقات فراغت و کارکردهای آن
اوقات فراغت در آیات و روایات
ضرورت استفاده بهینه از وقت
چگونگی گذران اوقات فراغت
تفریح
مسافرت و گردشگری
صله ارحام
عبادت خداوند
حسابرسی نفس

سبک زندگی اسلامی در شادی و نشاط
تعریف شادی
مطلوبیت فطری شادی
ارتباط سبک شادی با باورها و ارزش‌ها
جایگاه شادی در سبک زندگی اسلامی
ادخال سرور در دل برادران مؤمن
شادی‌های پسندیده‌
شوخی
شادی به هنگام شادی اولیاء
دیدار برادران ایمانی
شادی ترک شادی
کار نیک
اطاعت از خدا
معرفت خدا
شادی‌های ناپسند
شادی در برابر مصیبت‌دیده
شادی از گرفتارهای دیگران
شادی با ثروت و مقام
شادی از راه گناه
شادی‌های لهوی
سبک زندگی اسلامی در روابط دختر و پسر
سبک زندگی در ارتباط با نامحرم
نگاه
زدودن زمینه شهوت‌رانی
آسودگی خاطر
چشیدن طعم ایمان
گفتگو
به کارگیری محتوای پسندیده
پرهیز از شوخی با نامحرم
پرهیز از فروتنی در گفتگو
اختصار و اکتفا به حد ضرورت
موقعیت حضور
پرهیز از خلوت کردن با نامحرم
حریم گرفتن نسبت به جنس مخالف
پوشش و آرایش
رعایت حجاب کامل
پرهیز از آرایش
تماس بدنی
روابط دختر و پسر
انگیزه‌های ارتباط
پیامدهای ارتباط
پیامدهای مثبت
پیامدهای منفی
سبک زندگی اسلامی در مهار غریزه جنسی

روش‌های مهار غریزه جنسی
روش تحمیل به نفس
مناسک عبادی
پرهیز از شنیدن موسیقی‌های تحریک کننده
پرهیز از غذاهای محرِّک
رعایت سبک زندگی اسلامی در نگاه و گفتگو با نامحرم
روش تذکر(یادآوری)
یاد خدا
یاد نعمت‌های الهی
یاد مرگ
یاد معاد
روش تغییر موقعیت
ترک مجلس گناه
اجتناب از خلوت گزینی با نامحرم
اتخاذ موقعیت مناسب
روش دعا
دعا برای درخواست همسر
دعا برای حفظ پاکدامنی
روش استعاذه
روش تقویت بینش
باور به حضور در محضر خداوند
آگاهی در مورد پیامدهای شهوت رانی
مهار فکر و خیال
آداب و سبک زندگی اسلامی در علم آموزی
جایگاه دانش و دانش‌اندوزی در آیین اسلام
الگوی اسلامی در جستجوی دانش
جستجوی دانش، وظیفه‌ای فراگیر
جستجوی دانش و تعالی معنوی
دانش و مسئولیت اجتماعی
جستجوی دانش در سایه استاد وارسته
الگوی اسلامی تعامل دانشجو و استاد
فروتنی در برابر استاد
گوش دادن فعال
سبک زندگی اسلامی در ارتباط با دیگران
اهمیت و جایگاه
ابزاری بودن ارزش معاشرت
انواع معاشرت
معاشرتهاى انسانى
معاشرتهاى آیینى
معاشرتهاى اجتماعی
معاشرتهاى دوستانه
معاشرتهاى خانوادگى
معیارهای کلی معاشرت
هر چه براى خود می‌پسندى براى دیگران هم بپسند
مدارا با دیگران
ظلم‌ستیزی و اهتمام به امور همه مردم
تلاش در جهت اصلاح میان مردم
امر به معروف و نهى از منکر
سبک زندگی اسلامی در روابط خانوادگی
اهمیت و جایگاه خانواده
خانواده و تأمین نیازهای انسان
سبک زندگی اسلامی در معاشرت‌های خانوادگی
رعایت اصول و ارزش‌ها در انتخاب همسر
اصالت خانوادگی
پارسایی و دین‌داری
آرستگی‌ به فضایل اخلاقی
ارکان استحکام خانواده
مسؤولیت‌پذیری اعضای خانواده
رعایت حقوق متقابل
امنیت روانی در خانواده
حل عاقلانه و عادلانه اختلافات
ارتباطات محبت‌آمیز
انس با والدین
احسان به والدین
تذکر چند نکته:
تلاش در جهت تأمین معاش
سبک زندگی اسلامی در کسب و کار
اهمیت و جایگاه
ستایش کار و کارگر
سرزنش بیکاران
ارزشمندی اشتغال دائمی
کار در سیره اولیاى دین
نقش کار در تربیت و بهداشت روانى
کار و احساس شخصیت
آداب اسلامی کسب و کار
نیت الهی داشتن
خوب کار کردن: کیفیت کار
ملاحظات تعالی‌جویانه در کسب و کار
کسب روزی حلال
کسب و کار و دوستی خداوند
آسیب‌شناسی اخلاقی کسب و کار
افراط در کسب و کار
نگاه صرفاً سودجویانه به کسب و کار
رابطه اخلاق و معیشت

پیامدهای سبک زندگی غربی

  • ۶۷۶

سبک زندگی غربی مدلی است که در طول سالیان متمادی، مورد آزمون قرار گرفته و پیامدهای ناگواری از جمله فروپاشی نهاد خانواده، اشاعه فساد و فحشا، گسترش بیماری های روحی و روانی، ایجاد ناامنی و … نشانه ناموفق بودن آن در ایجاد یک زندگی متعادل و متعالی است و پیمودن این راه همان عواقب ناگوار را برای جامعه ما نیز به همراه خواهد داشت.

ضرورت توجه به سبک زندگی

  • ۶۸۹

در صورت عدم ارائه الگوی مناسب در سبک زندگی، با افراد متدینی رو به رو خواهیم بود که در افکار متدین هستند، اما در سبک زندگی سکولارند، زیرا این افراد از یک سو با گذر زمان و تکرار بعضی امور، حساسیت خود را نسبت به ارزش ها و باورها از دست می دهند و از سوی دیگر، الگویی ندارند تا رفتار خود را با آن تطبیق دهند.

شاخص پوشاک در سبک زندگی اسلامی

  • ۶۴۱

شاخص لباس پوشیدن

‌ لباس ملایم ‌پوشیدن، پوشیدن کفش راحت و سبک، انتخاب جنس خوب و دست اول هنگام خرید، تازدن لباس بعد از خارج‌کردن از بدن، استفاده از ‌‌لباس راحت و سبک،

‌‌لباس رسمی مهمانی را که جهت آبروست، نباید در خانه و محل کار پوشید، ‌‌داشتن پیراهن زیاد اسراف نیست(به شرط پوشیدن و استفاده‌کردن)، پوشیدن کفش زرد، مسلمان باید چنان آراسته باشد که در چشم مردم جلوه کند.

۱.رسول خدا صلی الله علیه و اله: تن با سه چیز شاداب و پروریده می‌‌شود: بوی خوش، لباس ملایم و نوشیدن عسل.

۲.کفش راحت و سبک بپوشید و مانند اهل کتاب نباشید.

۳.هرگاه خواستی کفش و لباس بخری، خوب و نوی آنها را برگزین.

۴.هرگاه لباستان را درآوردید، آنها را تا بزنید.

۵.امیرمؤمنان علیه السلام: هر کس به ادامه زندگی علاقه‌‌مند است، کفش خوب و لباس راحت و سبک بپوشید

۶.امام صادق علیه السلام: کمترین حد اسراف، استفادۀ بیجا (در حال عادی و کار) از لباس رسمی است که برای حفظ آبروست.

۷.اسحاق بن عمار می‌‌گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا رواست که مؤمن ده پیراهن داشته باشد؟ فرمود: آری؛ پرسیدم: بیست پیراهن چطور؟ فرمود: آری، اینها اسراف نیست؛ بلکه اسراف این است که پیراهن آبروداری (مهمانی و مجلس رسمی) را برای کار قرار دهی.

۸.هرکس کفش زرد بپوشد، پیوسته در شادمانی است تا مندرس شود.

پوشیدن لباس پنبه‌‌ای، پوشیدن لباس کتان، ‌‌دوری از پوشیدن لباس سیاه، دوری از پوشیدن لباس فاخر، نهی از انگشتر طلا و لباس زرباف و ابریشمی و ارغوانی، نهی از پوشیدن کفش باریک و نوک دراز، مردان و زنان لباس هم را نپوشند، ‌‌نپوشیدن لباس شهرت(لباسی که انسان را انگشت‌‌نما می‌‌کند.)

۱.رسول خداخدا صلی الله علیه و اله: در میان برادران دینی، لباستان را آراسته و لوازم خود را به اصلاح آرید؛ به گونه‌‌ای که در میان مردم مانند خالی نمودار و برجسته باشید؛ زیرا خدا زشتی و زشت‌نمایی را دوست ندارد.

۲.امیرمؤمنانامیرمؤمنان علیه السلام: لباس پنبه‌‌ای بپوشید؛ چراکه آن لباس رسول خدا و لباس ما است.

۳.امام صادق علیه السلام: کتان از جمله لباس پیامبران است.

۴.امیرمومنان علیه السلام: لباس سیاه نپوشید؛ چراکه آن لباس فرعون است.

۵.امیرمؤمنان علیه السلام: هر کس لباس فاخر بپوشد، به تکبر گراید و متکبر در آتش دوزخ است.

۶.امیرمؤمنان علیه السلام: رسول خدا صلی الله علیه و اله امتش را از به‌دست‌کردن ‌انگشتر طلا و پوشیدن انواع لباس زرباف و ابریشمی و ارغوانی نهی فرمود.

۷.امام صادق علیه السلام: کفش باریک و نوک‌دراز نپوشید؛ چراکه آن، کفش فرعون است و نخستین بار او آن را پوشید.

۸.امام صادق علیه السلام: رسول خدا مردان را از پوشیدن لباس زنان و زنان را از پوشیدن لباس مردان نهی فرمود. ۹.رسول خدا صلی الله علیه و اله: لباسی که در زیبایی یا زشتی شهرت دارد نپوشد.

منبع: کتاب درآمدی بر سبک زندگی اسلامی ایرانی منصوره اولیایی

تکلّف مانع الفت

  • ۶۲۹


تکلّف به معنای رنجی بر خود نهادن یا کاری را بدون فرمان کسی به خود گرفتن است.
اگر به اطراف نگاه کنیم مصادیق زیادی را در این مورد شاهد خواهیم بود. شاید خومان هم با مرور اعمال و تصمیمات روزانه از این آفت به دور نباشیم.
همه چیز را سخت می‌گیریم و به جای لذت بردن از داشته های خود همواره دغدغه نگاه دیگران را داریم. برای خودمان زندگی نمی‌کنیم و دیگران ! تعیین کننده افکار و اعمال ما هستند. از سبک لباس پوشیدن وصحبت کردن و غذا خوردن گرفته تا میهمانی رفتن و میهمانی گرفتن و آداب و رسوم مربوط به ازدواج ، تولد نوزاد، مرگ و عزاداری و …
و یکی از مصداق‌های بارز این امر را در ازدواج و بحث مهریه و جهیزیه می‌توان دید که آسایش را از خانواده‌ها گرفته است که البته نوعی زحمت و ملالت خود خواسته است. چرا باید یک زوج جوان در ابتدای زندگی انواع وسایل گران قیمت و دست و پاگیر را با تحمیل قرض و وام به خانواده داشته باشند. و حتی خود زوجین به منظور تهیه مسکن مستقل ناچارباشند خانه‌ای بزرگ اجاره کنند تا این جهیزیه را که خیلی از قطعات آن شاید تا آخر عمرشان از آن استفاده مفید نکنند را در آن جای دهند. و با توجه به ضرورت مهاجرات به منظور یافتن شغل و یا تعویض خانه هر چند وقت و با صرف هزینه‌های زیاد این بار را جابجا کنند. این با کدام دستور دینی یا منطق عقلایی منطبق است.
این افراد که کم هم نیستند گویا دچار نوعی وسواس هستند و هر عملی را با نگرانی از عکس‌العمل سایرین انجام می دهند. ملاک انجام اعمال بیشتر پسندعوام و عرف است تا عقل و شرع.
و این افراد بر خود سخت می گیرند، بدون آنکه فرمانی از سوی خدا و پیامبر داشته باشد. انسان گاهی خود را به سختی می اندازد و اعمالی را انجام می دهد که نه در آن رضای خداست و نه رغبت و علاقه شخصی؛
در خصوص نظر اسلام آیات قرآن و روایات پیامبر اکرم (ص) و سایر معصومین بر پرهیز از تکلّف و رعایت اعتدال تأکید دارند.
«قُل ما أَسأَلُکُم عَلَیهِ مِن أَجرٍ وَما أَنا مِنَ المُتَکَلِّفینَ» [سورۀ ص، آیۀ ۸۶.]
[ای پیامبر] بگو: من از شما مزدی بر آن (رسالت) نمی‌خواهم و هرگز من از تکلّف‌کنندگان نیستم.

نتیجه تکلف حقارت و ذلت و افتادن به سختی است. تکلّف در احادیث عملی دانسته شده که عزت مؤمن را خدشه دار می کند و ذلت او را در پی دارد.
مؤمن اگر سختی به خود می دهد، تنها برای رضای خداست عمل انسان متکلف با ریا و نفاق آمیخته است و خود را به رنجی می اندازد که نه به آن رغبت و نه نتیجه ای برایش دارد؛ زحمتی که او را خسته و فرسوده می سازد  بخش مهمی از رفتار تکلّف آمیز مربوط به روابط انسانی، به خصوص مهمانی دادن ها و رد و بدل کردن هدیه است. انسان نباید خود را برای مهمان به  سختی بیهوده بیندازد و حتی اگر عمل او از روی رغبت باشد، نباید مهمان را در شرایطی بگذارد که معذب و شرمنده شود و او نیز به زحمت بیفتد.
در سبک زندگی اسلامی انسان به زندگی گوارا که راحت جسم و روح است، توصیه شده است. چشم و همچشمی ها و مصرف زدگی و تجملات آسایش را از انسان گرفته و زندگی پرزحمتی را برای او به ارمغان آورده است. تکلف مخالف فطرت انسانی است.
اگر انسان با خود تأمل کند و تکلّفات را از زندگی حذف نماید، به زندگی راحت و بدون دردسر دست می یابد.” تکلف انسان را از قناعت و افتادگی دور کرده، به سمت بخل و خودپرستی پیش می برد. انسان متکلف از اجتماع فاصله می گیرد چون درگیر زحمت و رنج می شود و از سوی دیگر دوستانش را ازدست می دهد؛ چون دیگران در کناراو  به زحمت می افتند و مجبور به جبران تکلّف می شوند.

مطالعه کتاب ؛ رسم هر شب خانواده آیت اله خامنه ای

  • ۴۶۲

در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان می برد. خود من هم همین‌طورم. نه این‌که حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه می کنم؛ تا خوابم می آید، کتاب را می گذارم و می خوابم. همه افراد خانه ما، وقتی می خواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر می کنم که همه خانواده‌های ایرانی باید این‌گونه باشند. توقّع من، این است. باید پدرها و مادرها، بچه‌ها را از اوّل با کتاب محشور و مأنوس کنند. حتّی بچه‌های کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند.۱۳۷۴/۰۲/۲۶
مصاحبه در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب