-
۱۱۱۳
بررسی مواردی از رسم ورسومات روستای فهالنج –شهرستان طبس
آداب ورسوم مراسم عروسی
اولین مرحله خواستگاری است ؛ اما قبل از خواستگاری خانواده داماد فردی مورد اعتماد را نزد خانواده عروس می فرستند تا موافقت خانواده عروس برای رفتن به خواستگاری را جلب کند. در صورت کسب موافقت ، خانواده داماد به خواستگاری می رود .
مراسم خواستگاری : داماد به همراه خانواده واقوام خود با دسته گل وشیرینی به منزل عروس می رود . بعدازگفت وگو ورسیدن به تفاهمات درمورد مهریه و قول وقرار عقد وعروسی به صحبت می نشینند.
در فهالنج کسی بابت شیربها چیزی از خانواده داماد دریافت نمی کند و آن را مذموم می دانند.
نشونی برون (نشان گذاردن بر دختر): خانواده داماد به همراه اقوام با انگشتروهدایایی در طبق هایی که به آن «خونچه» می گویند( خنچه هایی ازشیرینی ،میوه ، کله قند ، گوشت ،برنج ،حبوبات ، چادر، کیف وکفش ، لباس و...) به خانه عروس می روند.( این مراسم باجشن وپایکوبی همراه است)
(دراین مراسم حلقه نامزدی را در دست عروس می کنند.)
برگزاری ضیافت توسط خانواده عروس : یک هفته بعد از مراسم نشونی برون خانواده عروس ، اقوام وخانواده داماد( به همراه اقوام خود) را میهمان می کنند. ( فقط یک میهمانی ساده ، بدون جشن ورقص وپایکوبی)
برگزاری ضیافت توسط خانواده داماد : بعد ازگذشت یک هفته از ضیافت خانواده عروس ،این بار خانواده داماد اقوام وخانواده عروس ( به همراه اقوام خود) را میهمان می کنند. (ضیافت ساده بدون جشن ورقص وپایکوبی )
مراسم عقد : قبل از مراسم عقد (معمولا چندروز قبل ازمراسم ) عروس وداماد به همراه خانواده و اقوام به خرید می روند.خانواده داماد برای عروس وخانواده عروس برای داماد خرید می کنند.( خرید قرآن ، طلا، لباس و لوازم ارایشی و...).
مراسم عقد با جمع شدن فامیل و مدعوین در منزل داماد برگزار می شود ؛به نحوی که فردی با مراجعه به منزل عروس موافقت وی را برای ازدواج می گیرد و آنگاه در منزل داماد خطبه عقد خوانده می شود.سپس همراه با صلوات و گاهی هم همراه با دف زدن، هدیه های داماد در طبق هایی که به آن «خونچه» می گویند تا منزل عروس توسط میهمانان برده می شودو به میهمانان حامل خونچه هدیه هایی از طرف خانواده عروس داده می شود. آنگاه ادامه مراسم در خانه عروس برگزار می شود. (پذیرایی و جشن ورقص وپایکوبی )
مراسم شب یلدا : خانواده داماد به همراه اقوام با هدایایی ازقبیل طلا ،لباس زمستانی ،میوه وشیرینی ،کیک شب یلدا ،اجیل ،شلغم ،لبو و ...به منزل عروس می روند.این مراسم با جشن وپایکوبی همراه است.
" شب بعد همین مراسم توسط خانواده عروس برای داماد انجام می شود"
اعیاد ومناسبت ها : خانواده داماد برای عروس میوه وشیرینی و هدایایی از قبیل طلا ،لباس و... می برند.
مراسم عروسی : قبل از مراسم عروسی(معمولا چند روز قبل) همانند مراسم عقد ، اقوام وخویشاوندان به همراه عروس وداماد به خرید می روند(به همان منوال) .
مراسم عروسی در خانه عروس برگزار می شود .(اما پذیرایی آقایان درخانه پدر داماد). همه ی اقوام وخویشاوندان در ضیافت عروسی حضور دارند وبا میوه وشیرینی پذیرایی می شوندو به جشن وپایکوبی می پردازند. ( اما پذیرایی شام در هیئت روستا است.)
مراسم نمک خورون : بعدازگذشت 3شب ازمراسم عروسی، عروس از خانواده داماد کادو (هدیه) میگیرد.
" شب بعد همین مراسم برای داماد گرفته می شود واین بار داماد از خانواده عروس کادو می گیرد."
آش پشت پا : بعداز گذشت 10-20 روز از مراسم عروسی به خاطر اینکه عروس وداماد به خیر وخوشی زندگی مشترک خودرا شزوع کردند آش می پزند و اقوام وخویشاوندان را دعوت می کنند.
رسومات سربازی
آش پشت پا : این مراسم قبل از سربازی انجام می شود (به خاطراینکه سرباز به خیر وخوشی باز گردد). دراین مراسم اقوام وخویشاوندان هدایایی نیز می آورند.
ضیافت سربازی : به میمنت بازگشت فرداز سربازی ضیافتی برگزار می کنند واقوام وخویشاوندان را دعوت می کنند.
روغن جوشی (نان روغنی) ماه شعبان
یکی از رسم و رسوماتی که مردم روستای فهالنج دارند با شروع ماه شعبان آغاز می شود . این رسم قدمتی دیرینه در روستای فهالنج دارد. روغن جوشی نانی است سنتی که شیرین است و گرم خوردن آن بسیار لذیذ است. درپخت این نان شکر بیشتری نسبت به دیگر نان ها استفاده می شود و از تخم گشنیز نیز برای خوش طمع شدن آن استفاده می کنند و به صورت نان های گرد و نازک کوچکی در روغن جوشیده می شود و طعمی بسیار لذیذ دارد که همه افراد طالب آن هستند. این نان که به روغن جوشی معروف است با شروع ماه شعبان یا همان اول برات پختش آغاز می شود و بدین صورت هست که افرادی که سال اولی است کسی از خانواده آنها فوت کرده است این نان را پخت می کنند و به در خانه های دیگران می برند وبه این صورت برای آنها خیرات می کنند .
علاوه بر روز اول برات ، در روزهای سیزدهم ، چهاردهم و پانزدهم برات نیز این نان پخت می شود و تمام اهالی بر سر مزار فوت شدگان حاضر می شوند و از مردم با این نان پذیرایی می کنند . روز پانزدهم برات یکی از روزهایی است که یک فهالنجی در هرکجای ایران که باشد سعی می کند خود را به روستای فهالنج برساند و بر سر مزار بستگانش حاضر شود زیرا این ماه یکی از پرفضیلت ترین ماه های سال می باشد .
مراسم (جشن) سده
درگذشته درغروب آفتاب دهمین روز از بهمن دقیقا 50 روز به عید نوروز و100 روز به موسم جو وگندم (غلات) جشن سده را برگزار میکردند ؛ به این صورت که هیزم خاصی به نام چخچه ( که زود شعله ور می شود و زود خاموش ) را جمع اوری می کردند و در هر کوچه هیزم هارا روی هم ریخته و انهارا شعله ور می کردند . مردم دور آتش جمع شده و از روی اتش می پریدند به جشن وشادی وسرور می پرداختند و شعر می خواندند ( 50 به نوروز 100 به غله ... پدرم ادامه شعر روفراموش کرده بودند) ومردم در کنار اتش برای حفظ حیوانات محلی آبستنی دعا می کردند وهمچنین دعا می کردند فصل سرما تمام شود و گرما فرا رسد ومحصولات کشاورزی خود را برداشت کنند. این مراسم تا سه شب به همین منوال برگزار میشد.
امروزه هم کم وبیش جشن سده در روستا برگزار می شود.
آش (حلیم) زرگ
هرساله قبل از امدن سرما (معمولا قبل از آذرماه) برای آمدن باران ، درزیارتگاه زرگ ( زرگ : روستایی درنزدیکی فهالنج ) به پخت آش (حلیم) می پردازند؛ که هزینه آن ازاهالی روستا جمع می شود.
همانطور که درتصویر بالا ( پخت حلیم زرگ 1396) ملاحظه می کنید بعضی از اهالی ، از شب قبل به زرگ رفته و به آماده سازی حلیم (فردا) میپردازند. (حلیم درصبح روز بعد توزیع می شود.)
لغت فهالنج
خود لغت فهالنج از آنچه به ما رسیده است خلاصه ی فهم الناجون میباشد .می گویند وقتی شهر سوخته ویران شد گروهی از ساکنان آن که از این ویرانی جان سالم بدر برده بودند راه شمال را در پیش می گیرند و در محلی دست به حفر قنات می زنند و این محل را برای زندگی انتخاب میکنند. این روستا در چرخه ی روزگار بعد از اسلام افراد سرشناس و عالمی را پرورش می دهد که هنوز نام و آوازه ی آنان در کوی و برزن شنیده می شود.
وجه تسمیهی روستای فهالنج
در خصوص اینکه اصل واژه ی فهالنج چه بوده است دو نظر وجود دارد:
۱- اینکه مکانی که در حال حاضر روستای فهالنج قرار گرفته، جزو اماکنی بوده که به سبب ایمان اهالی، از واقعه ی عذاب قوم لوط، نجات یافته و به همین دلیل به آنها «فَهُم ناجون» به معنی نجات یافتگان می گفتند که کم کم به علت تغییر در گویش به فهنوج ـ فهلوج ـ فهلونج ـ فهلنج و فهالنج تغییر یافته است.
اشکالی که بر این نظریه وارد است این است که منطقه ی فهالنج در مرکز ایران و سرزمین پارسی زبان قرار دارد. بنا براین بعید است که اطلاق عبارت «فَهُم ناجون» بر اهالی آن صحیح باشد.
۲- روستای فهالنج، مکانی بوده است که مردمان آن از لنگ های پهنی استفاده می کرده اند که به همین دلیل به منطقه ی آنان «پهن لنگ» اطلاق می شده است. و به تدریج واژه ی «پهن لنگ» به پهلنگ تبدیل و با ورود زبان عربی به ایران و جایگزینی حروف «ف» و «ج» به جای «پ» و «گ» فارسی اسم این مکان به «فهلنج» و سپس در نگارش رسمی به «فهالنج» تغییر یافته است.
به نظر می رسد با توجه به گویش اهالی، این نظریه مقرون به صحت باشد.
فرهنگ لغت فهالنج ( تلفظ لغات فهالنجی )
چِلِک Chelek : بر حلب زدن
درقدیم هرروز درسحرگاه ماه مبارک رمضان برای بیدار کردن اهالی برای سحری برحلب می زدند.
خزینه khazine: حمام
به حمام عمومی در قدیم خزینه می گفتند. مردان وزنان حمام جداگانه داشتند ؛ به این صورت که درآن یک حوض وجودداشت وجایگاهی در زیر آن که با روشن کردن هیزم ، آب حوض گرم می شد واز آن برای استحمام استفاده می کردند. ( مردم هزینه استفاده از خزینه را به صورت سالی پرداخت میکردند. سهم هر نفر درسال 3 تومن ( قرون ) بود.)
وادار کو Va Dar Ko به ایست
دِگیر کو De Gir Ko روشن کن
چووَه Chuovah وردنه
وَرشورَنِم Var Sho ra Nem شخم بزنیم (با ابزار و ماشین)
بِکولِم Bekolem شخم بزنیم (با بیل)
یَه بُرِّ Ya Bor Re تعداد زیاد ، فراوان
یَه پَتَلِ زَنِم Ya Patale Zanem گردش کنیم
هَیم Haim کود حیوانی
پَچوک Pachok پای گوسفند
پوسِنْگ Poseng نیشگون
کُلِکْ kolek دکمه
جَوز jauoz گردو
دِل مالا Del Ma la کثیف / بیزار (شدن)
کَخ Kakh خرمای نارس
اِشْکَمرَو Eshkamru اسهال
پیشْک Pishk برگ درخت خرما
وَرْغَلْت Var Ghalt دراز بکش
حُقَه Hoghah قوطی های کوچک
کَلَوَنْگ Kalavang سرگرم - دستکاری کردن
کُنْدِرِشْک Kon de reshk آرنج
قَیْبَه Ghey baah قفسه سینه
شَمَروت Shamarot بهم ریخته
کُلُمْبَزی Kolombaazi گنبد
تَبَق Tabagh ورقه امتحانی
بِیَمَه Byamah آمد
تَرْقَزْ دِ Tar ghaz De بینداز
وَرْ او بَرْ خِزْ Var ou Bar Khez برو کنار
پُوز pouz جلوی دهان
کِشْمُو Keshmuo صحرا، مزرعه
مُرْدَزْما Mordazma شیء ترسناک
دُرْواخ Dorvakh کامل
زینه Zinaa پله
هِنْگِلَوْکُشْتی Hengeluo Koshti الاکلنگ
خِلِشُّونَک Khelesh shounak سرسره
گُراهْنَه Gorahnah مشت
گُورمُشْت Gormosht مشت محکم
حُروم Huruom دفعه، مرتبه
کَلَفْچو Kalafchu چانه
سوسِلِنْگ : نوعی پرنده گنجشک مانند ، به رنگ سفید و خاکستری - کنایه از فرد لاغر اندام
بِدَرّی : پاره شد
لَتَّه : تکه پارچه کهنه
بِدَر تَرَق : زود بیا بیرون
سیخور : خارپشت
وا پَهْلیدن : بازرسی کردن
جُلَّه : کود شتر
شُلَّه یا شُلَّن : آبشار
خَلَه شیکشیکو : جیرجیرک
روز گردش : آفتاب گردان
هُکّو :سکسکه
وا کَرَنُم ، وا کَرو : بتراشم ، بتراش
هوچ : تاب
بِدَرْخِلِشّیدُم : لیز خوردم
گِرْبو : یقه
گُرْزُمبه : چاق
ارسالی توسط دانشجو الهه یوسفی
منبع : نقل قول از پدربزرگ ، خاله ، بابا و مامان
قسمت لغت فهالنج و وجه تسمیه آن : https://iranvillage.ir/1392
تصاویر در ادامه مطلب