-
-
۱۰۳۰
هنگامی که پسری به مرحله ازدواج می رسید پدر و مادرش به فکر دامادی او می افتادند و با مشورت با بزرگان خانواده و افراد مورد وثوق خود دختری متناسب پسرشان در نظر میگرفتند.
پس از آن چند نفر بزرگتر به خانه دختر می رفتند و موضوع را با مادر دختر در میان میگذاشتند مادر دختر اجازه می خواست که این مسئله مهم را به پدر دختر اطلاع دهد تا پدر دختر تصمیم نهایی را بگیرد و یا اینکه در پاسخ آن بانوی واسطه (شخصی که قاصد بر خواستگاری برای خانواده عروس است ) می گفتند اجازه بدهید تا استخاره کنیم .
پس از آن پیغام میدادند که استخاره راه داده یا نداده است.
اگر جواب شان مثبت بود و یا استخاره راه می داد یک گوسفند را قربانی کرده و یک سینی گوشت ، یک سینی قند ، یک سینی صابون و حنا و یک سینی که لباس در آن بود برای خانه عروس می برند.
این مراسم مخصوص شب اول خواستگاری بود .
در شب دوم رسمی به نام کُندگی وجود داشت که شرح آن به این قرار بود که روز بعد از خواستگاری به بیابانهای اطراف رفته ، هیزم و کنده جمع میکردند و برای خانواده عروس می بردند به عبارتی کنده ها را درب خانه عروس میانداختند.
این هیزم ها بیشتر شامل چوب درختان گز و طاق بود.
در شب سوم خانواده عروس، خانواده داماد را برای صرف شام و شب نشینی دعوت می کردند .
مدت زمان بین خواستگاری ، عقد و عروسی را عموماً به نام (د نووم و گفت هم بودن ) یعنی عروس و داماد به نام یکدیگر هستند نامیده می شود.
اصطلاح لفظی که برای خواستگاری در دیهوک به کار می رفته است را طلبو می نامیدند.