سبک زندگی Lifes Style

آداب و رسوم عامیانه از گذشته تا امروز

مهو - Meho - همشیری

  • ۱۲۹۲

Meho

مهو یا همشیری :

نوعی تعاونی سنتی زنانه است که با هدف تبدیل شیر به فرآورده های شیری شکل گرفته است . ازآن جایی که فرآوری شیر و تبدیل آن به کشک (قُروُت ghoroot ) وکره(مَسکَه maska  کاری سخت ووقت گیر بوده است مردم روستا به منظور تسهیل امر ورهایی از انجام روزانه این فرآیند گروههایی را تشکیل داده اند که هر گروه با نظم وترتیبی خاص در امر حمع آوری شیر با هم همکاری می کنند .طریقه شکل گیری این گروهها از این قرار است :

« با توجه به تعداد دامهای روستا هر چند نفر با هم یک گلّه تشکیل می دهند .که تعداد افراد هر گروه بستگی به تعداد دامهای آنان دارد ومی تواند ۲ تا ۱۵ نفر باشد . »

وظیفه ی جمع آوری و فرآوری شیر در روستاها به عهده زنان است . لذا شکل گیری و اداره این گونه تعاونی ها هم به عهده آنان است .افرادی که با یکدیگر هم گله یا هم شیر هستند در فصل بهار پس از زایش گوسفندان وهنگامی که تمام دامهای آنان زایمان کردند و شیر دهی دامها شروع شد .این گروههای همیاری فعالیت خود را آغاز می کنند .شیوه ی عمل این گروه  ها هم برطبق قواعد خاصی است .شروع دوره ونحوه گردش آن وتعیین نوبت وتعیین سهم هر فرد را گروه مشخص می کند .تعیین نوبت معمولاً با توافق یکدیگر ویا به صورت قرعه کشی صورت می گیرد و به نوبت هرفرد متناسب با تعداد دامهایی که دارد .یک تا چند روز شیر جمع آوری شده  توسط سایر اعضاء را گرفته وبه صورت یک جا نسبت به تبدیل آن به ماست وکشک و… اقدام می کند .که در این جا به طور مختصر به این فرایند اشاره می کنم .

پس از این که افراد از محل شیردوشی که آبادی های اطراف روستا می باشد بر می گردند در خانه فر دی که نوبت اوست جمع می شوند وهر فردی شیر را تحویل می دهد در تحویل شیر مقیاس اندازه گیری خاصی وجود دارد که تشکیل شده از یک ظرف مخصوص به اضافه تعدادی نِشو . (نشوـ«nesho» نشان : یک تکه چوب بند بند است .که آن را به طوری عمودی در درون ظرف مخصوص که شیر افراد به نوبت درون آن ریخته شده قرار می گیرد و از ته این چوب آنقدر می زنند وکوتاه می کنند که سطح شیر منطبق برآخرین بند این چوب نازک قرار گیرد) . برای هر کدام از افراد این عمل نشان گذاری انجام شده ومیزان شیر تحویلی او مشخص می شود .فرد موظف است این نشان را وقتی نوبت افراددیگر فرا می رسد به تدریج مسترد نماید .

این جریان تا پایان دوره شیردهی دام ها ادامه دارد . در فصل زمستان که دام ها فاقد شیر هستند تعطیل می شود .البته لازم به ذکر است .این نوع همیاری با همین روند در بین (گاوداران ) در روستا هم وجود دارد . چرا که اغلب مردم روستا هم دارای گوسفند وبز وهم دارای  گاو هستند .که همشیری بین افرادی که دارای گاو هستند ومعمولاً نزدیک یکدیگر هستند صورت می گیرد وکمتر از این جا از اصطلاح مهو استفاده می شود شیر جمع آوری شده پس از این که از صافی (پارچه ای تمیز) گذرانده شد در ظرف بزرگی که در محل به آن (قَزقَن )ghazghan گویند ریخته شده و با استفاده از هیزم آن را می جو شانند .

بعد از این که برای مدتی شیر جوشید آتش زیر قزقن را خارج کرده ، با استفاده از ملاقه ای بزرگ شیر داخل قزقن را هم زده و از ارتفاع نسبتاً بالایی شیر ها را روی هم می ریزند تا کف کند . بعد روپوشی روی قزقن قرار می دهند که حالت سبد مانند داشته و ازترکه های نازک درخت بید بافته شده است .

بعد از این که شیر سرد شد . لایه ای نسبتاً ضخیم از چربی روی شیر می بندد که به آن سر شیر گویند و این لایه ها را به صورت طبق هایی از روی شیر گرفته و به مصرف می رسانند . ( البته در گذشته رسم بوده که اولین سر قزقنی را به همسایگان ، روحانی ده و سایر افرادی که که احتمالاً فاقد دام بوده اند هدیه  می داده اند ) شیر وقتی حالت ولرم پیدا کرد آن را از قزقن به ظروف دیگر غیر مسی منتقل کرده و با اضافه کردن مقداری مایه ماست آن را به ماست تبدیل می کنند وقتی ماست آماده شد . آن را حرارت داده آن قدر می جوشانند که غلظت و رنگ تغییر کرده و حاصل آن کشک یا به اصطلاح محلی ( قروت ماستی ) است . این کشک به دلیل این که چربی شیر جدا نشده از طعم و مزه بهتری برخوردار است و کشک درجه یک محسوب می شود . روش دیگر هم برای استحصال کشک وجود دارد . که در آن وقتی ماست آماده شد آنرا در داخل تُلُم Tolom   می ریزید ( تُلُم : پوست دباغی شده گوسفند است که به صورت کیسه ای استوانه ای شکل از یک سر پایه آویزان می شود . این کیسه که پوست کامل یک گوسفند است . از یک طرف باز بوده و در قسمت پایین فقط یک مجرایی برای تخلیه دارد که ابتدا بسته شده ماست درون آن ریخته و با وسیله ای چوبی به نام سَرپَره (sarpara ) باشدت هم زده می شود این کار برای مدت زیادی صورت می گیرد تا این که چربی های شیر جداشده وبه صورت توده هایی در داخل تُلُم شناور می شوند .که در اینجا با اضافه کردن مقداری یخ یا آب سرد این چربی که به آن در اصطلاح محلی مسکه گویند جدا می شود وماست هم تبدیل به دوغ می شود که طبیعتاً از ماست ترش تر وغلظت آن کمتر است .این دوغ را طبق مرحله قبلی جوشانده وکشک درجه 2 (قُروت دوغی) تولید می شود .یا این که در داخل مشک هایی ریخته با اضافه کردن نمک و مقداری ادویه معطر از جمله شَوت ( شوید) یا کرابیه (زیره سبز) وآب آن گرفته شده ونوعی ماست چکیده یا (« شیراز خیکی» به اصطلاح محلی ) تولید می شود .که بسار خوشمزه بوده و برای مدت ها بدون نیاز به یخچال سالم باقی می ماند .

مَسکه استحصالی یا به صورت خام مصرف شده یا آن را ذوب کرده جوشانده وروغن زرد تهیه می کنند تمامی مراحل فوق به صورت دستی وبا ابزار ساده صورت می گرفته است البته امروزه تکنولوژی جدید هم در این تعاونی های سنتی مورد استفاده قرار می گیرد .

مثلاً به جای تُلُم که استفاده از آن بسیار سخت و وقت گیر بود. از تُلُم های برقی که مانند ماشین های لباسشویی معمولی (سطلی) است استفاده می شود . یا برای جدا کردن چربی از ماشین های برقی دیگری استفاده کرده و به اصطلاح محلی شیرها را چرخ می کنند.

البته از این ماشین ها فقط برای استحصال چربی وگرفتن مسکه استفاده می شود .

کشک تولید شده پس از جوشاندن ماست از ظرف اصلی که همان قزقن است خارج شده و به صورت قطعات کوچکتری در آمده  تا راحت تر خشک شود .که خود این کار نیز همیاری دیگران را می طلبد .این عمل را در اصطلاح محلی ( قُروت مُشتَک کُنی ) گویند .زنان همسایه یا هم شیر به کمک فرد آمده وپشت بام خانه بر روی سبدهای چوبی(تَوَنگوت tawangoot) پارچه ای تمیز انداخته کشک های مشت شده را روی پارچه می چینند تا خشک شود وتا زمانی که این کشک ها در آفتاب قرار دارد معمولاً یک نفر مراقب است تا مورد دستبرد پرندگان وحیوانات قرار نگیرد .

امروزه این مراحل در داخل روستا صورت  می گیرد .در حالی که گذشته معمولاً در فصل جمع آوری و فرآوری  شیر ، زنان به خارج از روستا ومحل اتراق گله ها که اصطلاحاً به آن محلّه می گفتند رفته وپس از اتمام مرحله جمع آوری شیر به روستا باز می گشتند .

این نوع همیاری که ریشه در گذشته های بسیار دور دارد علی رغم تغییرات اجتماعی وانتقال کارکردهای تعاونی های غیر رسمی وسنتی به تعاونی های رسمی هنوز موجودیت خود را حفظ  کرده وبنا به شواهد تا چند دهه پیش از گسترده ترین تعاونی های سنتی ایران نه تنها در اغلب روستاها وایلات  بلکه در اغلب شهرها نیز بوده است و به نامهای بسیار متنوعی که مشهور ترین آنها « شیرواره »  یا   « واره » است نامیده می شوند این تعاونی هنوز هنوز نیز گسترده ترین نوع تعاونی سنتی درایران است .

(فرهادی – رشد  ۶ و۷ ،۱۳۷۰ : ۵۷).

منبع: مِِهُو Meho – وب سایت شخصی ابراهیم حقیقی (haghighie.ir)

گـُمار Gomaar

  • ۱۲۹۲

: گمار

(Gomaar)
دامداری خانیکاز دیگر تعاونی های سنتی در زمینه دامداری در روستای خانیک که مردانه است .گمار است .از آنجا که در روستا مردم به کشاورزی نیز مشغول هستند اگر قرار باشد هر فرد خود به تنهایی دامها را به چرا ببرد دیگر نمی تواند به سایر امور بپردازد . لذا با تشکیل گروههای همیاری در زمینه های کشاورزی و دامداری توانستند با برنامه ریزی وتقسیم کار به تمامی این فعالیت ها بپردازند .
درزمینه دامداری با توجه به این که هرفرد دامدار متناسب با تمکن مالی و توانایی هایش تعدادی دام دارد .براین اساس هر چند نفر تشکیل یک گروه داده دام های خود را به صورت مشترک به صحرا برای چَرا می برند .البته در برخی اوقات یک چوپان تمام وقت استخدام کرده ودر مقابل نگهداری وچُرای گوسفند در سال دستمزدی به او می دهند . ولی گاهی نیز وظیفه ی نگهداری گوسفندان وچَرای آنها به نوبت وبه صورت چرخشی بین اعضای یک گروه صورت می گیرد .که همانند سایر تعاونی های سنتی از قوانین خاصی پیروی می کند . افراد براساس تعداد دام هایی که در این گله دارند باید انجام وظیفه کنند . معمولاً به ازای هر ۱۰ رأس گوسفند فرد باید یک شبانه روز مسئولیت به صحرا بردن و نگهداری گله را به عهده بگیرد .
وقتی اعضای یک گروه مشخص شد در مراسمی با حضور همه ی اعضا نوبت افراد مشخص می شود .که معمولاً این کار به صورت قرعه کشی صورت می گیرد که در اصطلاح محلی ((رِق کردن )) (Regh)گفته می شود .هر کدام یک شی ء را که معمولاً ریگ های کوچک یا اشیاء کوچکی است برداشته ویک نفر بدون این که اطلاعی از ریگ های متعلق به هرفرد داشته باشد یکی پس از دیگری ریگ ها رابه نوبت گذاشته وبر این اساس نفر اول وآخر وسایر افراد با ترتیب مشخص می شوند ویک بار چرخش وظیفه نگهداری گله را یک دَور(dawr) می گویند .
شخصی که وظیفه نگهداری گله رابرعهده دارد وطبق زمان بندی خاصی دامها را به صحرا برده ودر مواقع خاصی باید دامها را جهت شیر دوشی به مکان های مشخص که معمولاً در کنارآبادی های اطراف روستا می باشد بیاورد .البته برنامه چَر‌‌‌ای دامها در فصول مختلف متفاوت است ودر زمستان دامها را شب ها در داخل غارهای حفر شده در دل کوه که در اصطلاح محلی به آن لُون ( Loon ) گفته می شود .نگهداری می کنند ( شکور زاده ، ۱۳۶۳ : ۵۹۶ ) درحالی که در بهار ، تابستان و پائیز معمولاً دامها را شب ها در صحرا و اکثر اوقات در دره های اطراف که به آن ، شیلَه (shila ) گفته می شود می خوابانند و صبح زود گله را حرکت داده تا قبل از گرم شدن هوا بتوانند از علوفه بیابان استفاده کنند .
لمپتون در کتاب مالک وزارع در ایران وجود این گونه تعاونی ها را در قسمت های مختلف ایران ذکر کرده است ومواردی که به دلیل عده ی کم حیوانات متعلق به یک یک دهقان غالباً آنها برای فرستادن آنها به چراگاه ترتیبی می دهند که براساس تعاونی قرار دارد وبه چوپانی که این کار را به عهده دارد از قرار هر رأس چهارپایی که به او سپرده شده مقدار معینی مزد می پردازند . ( لمپتون ، ۱۳۶۲: ۶۱۴).

منبع: گـُمار Gomaar – وب سایت شخصی ابراهیم حقیقی (haghighie.ir)

چَرخوک کُنی

  • ۱۱۹۱

: چَرخوک کُنی

(charkhook koni)
چرخوک : نام وسیله ای است که برای جدا کردن پنبه دانه(پُندَنه pondana) از پنبه(پُمبه) مورد استفاده قرار می گرفته است.)
از ویژگی های روستاها در گذشته خود اتکایی روستائیان وتولید مایحتاج آنان توسط خودشان بوده است از جمله صنایعی که در روستای خانیک بصورت خانگی وجود داشته است بافندگی بوده است . که از هنر بانوان این روستا و سایر روستاهای منطقه و شاید کشور باشد. این صنعت هم شامل بافت پارچه های ابریشمی و هم پنبه ای و…بوده است. که در سایه همکاری ومساعدت سایر بانوان این مهم صورت می گرفته است. از آن جا که کلیه مراحل از تولید پنبه تا جداسازی پنبه دانه و تبدیل آن به نخ و بافندگی و تولید پارچه در روستا انجام می شده است .وقتی که یک فرد قصد بافت پارچه داشته اولین گام در تولید و البته کار خانم ها جداکردن پنبه دانه از وش پنبه و آماده کردن آن برای نختابی و ریسندگی بوده است. فرد موردنظر به سایرزنان روستا اطلاع داده که قصد « چرخوک کنی» دارد. بعد از غروب آفتاب زنان و دختران هر کدام چرخ (چرخوک) خود را آورده و در یک اتاق بزرگ دور تا دور چرخها را قرار داده و شروع به کار می کردند . البته این همیاری به نوعی با مراسم شاد و جشن مانند همراه بوده است. از آن جا که فقط خانم ها در این فعالیت شرکت داشته اند معمولاً به بیان خاطرات و افسانه و آواز خوانی پرداخته و تا صبح این فعالیت ادامه داشته و این شب را کسی نمی خوابیده و صبح پس از نماز صبح صاحب خانه با صبحانه ای از حاضرین پذیرایی کرده .بعد از آن هر کدام به منزل خود مراجعت می کردند و این کار در شبهای دیگر برای سایر افرادی که چنین قصدی داشتند صورت می گرفته است . (مصاحبه با خانم خدیجه پسندیده)
نکته ی قابل توجه در این فعالیت ها بهره بردن از نتایج کار گروهی که با نوعی هم افزایی همراه است. چرا که افراد وقتی در جمع هستند نیرو و توان کار و فعالیت آنان افزایش می یابد این که شب را تا صبح به کار خسته کننده جداسازی پنبه دانه از وش پنبه مشغول باشند. جز در پرتو کارگروهی و استفاده از مزایای آن که روان شناسان امروز به آن پی برده اند. امکان پذیر نیست .
چراکه در شرایط کار گروهی پدیده ی آزاد شدن نیروهای اضافی (دینا موژن Dynamogenis) پیش می آید.   (اتوکلاینرگ /۵۰۸.۱۳۷۶)
این همیاری در سایر مراحل تولید پارچه از قبیل تبدیل پنبه به نخ ، رنگ آمیزی و نصب کارگاه بافندگی ، تنیدن نخها ، تنیدن تو (تُ بافی همان کارگاههای بافندگی خانگی است که نخ ابریشم را تبدیل به پارچه می کردند) و بافندگی، هم ادامه دارد.
مشابه این نوع همیاری را در سایر نقاط ایران از جمله یزد تحت عنوان (چرخ ریسان) می توان یافت که در حالی که هر یک از اعضای گروه برای خود می ریسیده است هر شب در خانه یکی از اعضای به سر برده بوسیله میزبان پذیرایی می شده اند . این پذیرایی دارای عوض بوده و در شبهای آینده توسط سایر اعضاء گروه جبران می شده است . بدین ترتیب کار چرخ ریسی که به تنهایی و به ویژه در شب مزاحم دیگران و بسیار یکنواخت و کسل کننده می باشد در بین گروه همکار و در میهمانی به یکی از نشاط آورترین کارها برای زنان چرخ ریس در می آمده است.(فرهادی – مجله نشر علوم اجتماعی – ش۵-ص۴۹)

منبع: چرخوک کنی – وب سایت شخصی ابراهیم حقیقی (haghighie.ir)

پول اندازی ، پُل اِندَزی

  • ۱۴۶۱

:: پول اندازی ، پُل اِندَزی 

روستای خانیک

pol endazy
از تعاونی های سنتی در حوزه مالی واعتباری که معمولاً در مراسم عروسی وختنه سوری بیشتر رایج است پول اندازی است .که در این گونه مجالس معمولاً در روز آخر مراسم که البته امروزه مراسم معمولاً یک روز است .بعد از این که داماد را در عصر روز مراسم طی مراسم خاصی به مظهر قنات برده ولباس های دامادی را در حین شادی و پایکوبی افراد تعویض می کنند و معمولاً مسیر خانه داماد تا دهانه قنات و برعکس رابه صورت دسته جمعی و با ساز ودهل در حالی که جوانان داماد را روی دوش خود حمل می کنند طی می کنند .سپس هدایایی که روی سینی هایی چیده شده است وشامل شیرینی وآجیل ،…… روغن ، قند ، کفش برای مادر وخواهران عروس و…. را افراد در حالی که این طبق ها را روی سر گرفته اند به خانه پدر عروس می برند و افرادی که این طبق ها را حمل می کنند یک دستمال پارچه های به عنوان هدیه دریافت می کنند سپس جهیزیه ی عروس را در صفوف منظم ودر معیت نوازندگان به طرف خانه داماد حمل می کند .حمل این تعداد کالا که برخی از قطعات آن هم نسبتاً سنگین است جز در سایه این همیاری امکان پذیر نیست . البته اگر چه امروزه وسایل نقلیه ی موتوری به کمک انسان آمده ولی هنوز هم در بافت قدیمی روستاها که امکان تردد اتومبیل وجود ندارد جز با کمک مردم این امر امکان پذیر نیست .پس از پایان انتقال جهیزیه که معمولاً نزدیک غروب آفتاب به پایان می سد .نوبت به صرف شام می رسد .پس از جمع کردن سفره افراد هدایای نقدی خود را تقدیم می کنند . و از طرف داماد نیز به هرکدام از افرادی که پول داده اند دستمالی حاوی مقداری آجیل که معمولاً شکلات ،هسته زردآلو(خِستَک) ،بادام(بادُم) ، برگه زردالو (کِشتَه) و… است .اهدا می گردد .لازم به ذکر است که امروزه در این سنت تغییراتی ایجاد شده از جمله این که به جای دستمال حاوی آجیل فقط شیرینی تعارف می شود و دو نفر مسئول جمع آوری هدایای نقدی افراد می شوند ونام اهدا کننده و مبلغ هدیه شده را در دفتر یادداشت می کنند .تا در آینده این هدایا را معمولاً با مبالغی بالاتر تلافی کنند ،چیزی که جامعه شناسان آنرا نوعی مبادله می دانند .به تعبیر آنان زندگی اجتماعی از مبادلات تشکیل شده است ، مبادله ی آداب ، اموال ، زنان و مبادله ی قدرت ، به نظر می رسد که الزام به تقابل در افعال اجتماعی را همه ی افراد ودر همه ی جوامع وهمه ی تمدن ها حس کرده باشند .وهدف بخش مهمی از قواعد ونهادها نیز چیزی جز استقرار وسازمان دادن مبادلات نیست .پس می توان مبادله را نوعی رابطه ی اجتماعی بنیانی وبنیادی دانست .(هانری مندراس ، ۱۳۵۴: ۲۵۲) پیتر بلا نیز به تبیعت از مارسل موس می نویسد : « خدمات پاداش دهنده ، حقی برای دیگران ایجاد می کند و او را وادار می سازد تا به نوعی در صدد جبران آن بر آید ( توسلی ، ۱۳۷۰ :۴۲۱) پس از صرف شام همگی در محلی که از قبل برای تماشا پیش بینی شده است به جشن وشادمانی می پردازند که شامل ساز ودهل ورقص محلی ،فریاد (آواز خوانی) وگاه اجرای نمایش است .
در انتهای مراسم « عروس کشون » انجام می گیرد . افراد به طور دسته جمعی با ساز و دهل به طرف خانه ی عروس حرکت کرده وپس از خداحافظی عروس با اطرافیان که معمولاً با گریه وزاری همراه است .داماد چادر سفیدی بر سر عروس انداخته و در حالیکه زنان آنها را احاطه کرده اند به همراه خیل شرکت کنندگان که مردان در جلو و زنان که عروس وداماد هم پیشاپیش زنان حرکت می کنند به طرف خانه ی داماد حرکت می کنند که البته با صلوات فرستادن واسپند دود کردن همراه است . در آستانه خانه داماد معمولاً عروس خانم توقف کرده و بعد از قول گرفتن از داماد در مورد هدیه یا سفر وارد خانه داماد می شود که در این جا گوسفندی را جلو پای عروس و داماد ذبح می کنند و کفش عروس و داماد را اندکی به خون این گوسفند آغشته می کنند . عروس و داماد وارد اتاقی که از قبل اراسته شده می شوند و مراسم خاصی در این جا انجام می شود که فعلاً مجال گفتن آن نیست.
عصر روز بعد مراسم پاتختی توسط خانم ها انجام می شود . که معمولاً در این مراسم نزدیکان عروس وداماد هدایای خود را که معمولاً غیر نقدی است ارائه می کنند .خانم ها نیز هدایای نقدی خود را به داخل ظرفی که در نزدیکی عروس و داماد است می گذارند در این مراسم معمولاً جهیزیه عروس به حاضران نمایانده می شود .
یاریگری و تعاون اگر چه از تأکیدات دین مقدس اسلام است .وهمواره براین امر مهم بخصوص در امور خیر وشایسته تأکید شده ( تعاونوا علی البر والتقوی) و گرچه این شیوه ها از دیر باز کارایی خود را در پاسخگویی به نیاز جوامع متناسب با شرایط جغرافیایی واجتماعی نشان داده است .ولی متأسفانه عدم توجه به روستا ها ورها شدن آنها به حال خود سبب متلاشی شدن این شیوه های کهن وعدم جایگرینی آن با شیوه های کارآمد گردیده است چیزی که انگیزه ماندن ومبارزه با ناملایمات روستا را برای مردم کاهش داده و مهاجرت روز افزون روستائیان به شهرها را در پی داشته است .چنانکه همین روستایی که برخی از نمودهای همکاری آنان را دراین جا آوردم جمعیت آن امروز در مقایسه با صد سال پیش نه تنها افزایش نیافته بلکه سیر نزولی داشته است . بی سبب نیست که ایلیچ توسعه ی اقتصادی مدرن را به عنوان فرآیندی توصیف می کند که از طریق آن ملتهایی که قبلاً خود کفا بوده اند مهارتهای سنتی خود را از دست می دهند ومجبور می شوند برای سلامتشان به پزشکان ، برای تعلیم وتربیتشان به معلمان ، برای سرگرمی به تلویزیون وبرای معیشت خود به کار فرمایان متکی باشند .(گیدنز ،۱۳۷۶: ۴۷۰)
روستاهای ما که روزی صادر کننده محصولات کشاورزی ودامی به شهرها بودند امروزه مصرف کننده و وارد کننده این محصولات هستند . قنات هایی که با همت بلند گذشتگان با حداقل امکانات وبا اراده وپشتکار ایجاد گردیده اند . امروزه در سایه ی بی توجهی و کوتاهی نسل حاضر یکی پس از دیگری تخریب می شود .حال آنکه این ها شاهکارهای فرهنگی ومیراث فرهنگی و سرمایه ملی کشور هستند و حاکمیت ، باید به عنوان سرمایه ی ملی حفاظت آن را به عهده بگیرد .
اگر حکومت پهلوی با مدرنیزاسیون وارائه طرحهای همچون اصلاحات ارضی زمینه ی نابودی این تعاونی های سنتی را فراهم آورد .شایسته است که دولتمردان امروزی ما در جهت نهادمند کردن این شیوه های پسندیده در دروستاها اقدام کنند .چرا که بهتر از هر شیوه دیگری خواهد توانست پاسخگوی نیاز این مناطق باشد .

حاصل این آمد که یار جمع باش
همچو بتگر از حجر یاری تراش
زان که انبوهی وجمع کاروان
رهزنان را بشکند پشت وسنان     (مــولــوی)

منبع : :: پول اندازی ، پُل اِندَزی – وب سایت شخصی ابراهیم حقیقی (haghighie.ir)

رسم اَتشونی در قاین

  • ۱۳۲۷

بسم الله الرحمن الرحیم

رسم اَتشونی در قاین
زهرا منصوریان - ترم5
منبع: آمنه سالاری(زن دایی)65ساله از روستای نوغاب حاجی اباد از توابع شهر قاین

«اَتشونی» از رسوم و سنت‌ های قدیمی مردم خراسان‌جنوبی به ویژه قاین است که بیش تر در شب های بلند و سرد زمستان گرما بخش محافل خانوادگی است.
شرایط اقلیمی خاص حاکم بر منطقه‌ی قاینات و سایر شرایط تأثیرگذار از مردم این شهر، انسا‌ن های خونگرم و مهمان ‌نواز ساخته است که در طول ایام سال به بهانه های مختلف دور هم جمع شده و سنت حسنه صله رحم را به بهترین شکل به جا می آورند.
در فرهنگ عامه مردم قاین به طور معمول فصل زمستان را به دو چله بزرگ و کوچک تقسیم می‌ کنند که در فرهنگ بومی قاین به آن «چله کَلو و خُرد» گفته می‌شود.
«چله بزرگ» از ابتدای دی تا دهم بهمن است و «چله کوچک» اگر چه از اسم چله برخوردار است اما از 10 بهمن تا آخر آن و فقط 20 روز است.
از آنجایی که فصل زمستان کشت و کاری انجام نمی ‌شود بیشتر مردم کشاورز در منازلشان هستند و برای کشاورزی در سایر ایام سال برنامه‌ریزی می‌ کنند، هم‌فکری برای تقسیم‌بندی آب یا تغییر نوبت آبیاری از برنامه‌های روستائیان قاینی در فصل زمستان است.
یکی از اموری که در فصل زمستان مورد توجه روستائیان قاینی است آغاز چرای دام از ابتدای اسفند است از این‌رو تعیین مزد چوپان و ... در این فصل انجام و بردن گوسفندان توسط چوپان با آداب خاصی انجام می‌ شود که با آداب دیگر مناطق کشور تفاوت‌هایی دارد.
«اَتشونی»، همراه همیشگی شب ‌های زمستانی مردمان قاینی از «چله بزرگ» یا «شُو چِله»(شب یلدا) که آغازگر فصل زمستان است، مردم قاین در تدارک شب‌ نشینی‌ هایی برای گذراندن شب‌ های بلند زمستان هستند که به این آئین «اَتشونی» گفته می‌ شود.
گذشته‌ های دور رسم بر این بوده است که در شب‌ های طولانی زمستان در خانه آتش روشن می کردند و در کنار آن به شب‌ نشینی (اَتشونی) می‌ پرداختند.
در این «اَتشونی‌ ها» علاوه‌ بر به جا آوردن صله رحم، شعر خوانی، شاهنامه‌خوانی و کف زنی نیز انجام می‌ شد و بزرگ ترها و پیرمردهایی که طبع داستان‌گویی داشتند در این شب‌ ها داستان‌ های محلی را برای حاضران در جمع نقل می‌ کردند.
ریشه چوبک که دراصطلاح محلی به آن بیخ می‌گویند را از دامنه مناطق سردسیر جمع‌آوری می‌کنند. ریشه‌ها را درظرف آبی جوشانده و آب جوشیده سرد شده را درظرف بزرگ سفالی بنام تغار ریخته و به وسیلهٔ دسته گزی آن را به هم زده و سپس کف روی آن را جدا و در ظرف سفالی دیگری می‌ریزند. آنقدر بهم می‌زنند که به صورت خامه درآید. آنگاه مقداری شکر یا شیره انگور به آن اضافه کرده، سپس با مقداری مغز بادام، پسته یا گردو تزیین می‌کنند. این شیرینی محلی علاوه بر اینکه ازنظر اقتصادی مقرون به صرفه می‌باشد، برای درمان بیماری‌های گوارشی مناسب است. تهیه کف جز رسوم مردم قاین محسوب می‌شود.
وقتی که شب‌نشینی به پایان می‌ رسید، آتش را خاموش می کردند، البته معتقد بودند اگر کسی زودتر از دیگر حاضران از شب‌ نشینی برگردد، آتش شب‌ نشینی را خاموش کرده است.
روشن‌کردن آتش در شب های زمستان برای استفاده از گرما و روشنایی آن بوده و وقتی که آتش را خاموش می ‌کردند از گرمای زغال آن در کرسی بهره می ‌بردند

 

برخی از هویت های آئینی روستای روم

  • ۱۱۷۳

به نام خداوند مهربان

موضوع:بررسی یک پدیده اجتماعی از محل زندگی

نام:فاطمه زارع پور

استاد مربوطه:جناب آقای حقیقی

رشته:آموزش ابتدائی

تاریخ: 27/8/1400


سال تحصیلی1401-1400

برخی از هویت های آئینی روستای روم
مراسم عروسی:زمانی که دختر و پسر یکدیگر را می پسندند؛ از طرف خانواده پسر یک واسطه به خواستگاری دختر می رود.پس از قبول کردن خانواده دختر صورت مهریه تنظیم می شود و پس از توافق طرفین در شبی که قول عقد می دهند همه اقوام و خویشان به صرف شربت و شیرینی دعوت می کنند.وابستگان درجه یک خانواده دختر و پسر هدایایی را تقدیم عروس و داماد می کنند.هنگامی که خطبه عقد خوانده می شود پارچه سفید رنگی بر سر عروس و داماد میگیرند و یک نفر از خویشاوندان عروس از شروع تا پایان خطبه عقد آن را با نخ و سوزن میدوزد به امید آنکه خانواده داماد عروس را با زبانشان اذیت نکنند. یک نفر نیز بالای سر عروس و داماد قند می سابد . تکه قند های رو پارچه را دختران دم بخت میخورند تا بختشان به خوشی باز شود.هنگام خواندن خطبه عقد برای داماد زیر پای او بالشی قرار میدهند و پس از پایان خطبه داماد آن را بر سر پسر جوانی که آنجا نشسته است میزند تا بختش باز شود و خوشبخت گردد.
مراسم جهازبرون: صبح روز عروسی جهیزیه عروس را روی سینی های بزرگ قرار می دهند.کسانی که قرار است در بردن جهیزیه کمک کنند در خانه پدر عروس جمع می شوند و هریک ،یک سینی را بر میدارد و آن را روی سر میگذارد و تا خانه عروس حمل می کنند.وقتی سینی به خانه برده و روی زمین قرار داده شد یک پارچه رنگی پر از شکلات و آجیل به او می دهند و بدین وسیله از او تشکر می کنند.همچنین یک انار و یک تخم مرغ بر سر در ورودی خانه عروس می زنند: انار یک میوه بهشتی است و باعث افزایش روزی در زندگیشان می شود و تخم مرغ برای دفع بلا و دوری از چشم نظر زده میشود.
آش بی بی سکینه: در سه شنبه شب دو نفر خانم به صورت ناشناس به خانه 7نفر که در آن خانه ها فردی به نام فاطمه وجود داشته باشد میروند.این دونفر الکی که روی آن با پارچه مشکی پوشانده شده است به دست میگیرند و آن را پشت درب خانه میگذارند و در میزنند.صاحب خانه باید کاسه ای آرد روی الک قرار دهد.وقتی آرد ها را از7خانه جمع کردند آن را در تنور خاکی تا صبح قرار میدهند.فردا صبح آردهای متبرک را تبدیل به خمیر کرده و از آن رشته آش درست می کنند.دیگ آش میان مردم به منزله تبرک پخش می شود.
ضرب المثل و کنایه:
 زعفران نخورده دهانش زرد است  :                 ضرب المثل 
موش در اینجا با عصا را میرود      :                 کنایه از احتیاط زیاد

برخی از اعتقادات مردم روستا:
1.وقتی نوزادی در خانه نافش می افتد آن را در لا به لای آجر های کنار در ورودی خانه قرار میدهند چون معتقدند که خوش اقبال خواهد شد.
2.مردم وقتی خرمن گندم را پاک می کردند مقداری را به بچه ها می دادند تا از آن برای خود خوراکی تهیه کنند و از آن به عنوان سر خرمنی یاد میشود.
3.مردم روستا در 13ماه صفر و چند روز قبل از آن به سفر ،خرید جهیزیه و عروسی و ...نمی پردازند چون معتقدند خوش یمن نیست.

منبع:حسین زارع پور،44ساله،محل سکونت:قاین
 

برخی از  رسوم شهرستان سربیشه

  • ۱۰۹۱

برخی از  رسوم شهرستان سربیشه 
پیشینه تاریخی ازاین شهرستان 
در کتاب های تاریخی بهارستان، نزهه القلوب و معجم البلدان از سربیشه و مومن آباد و نهارجان اسم برده شده و مساجد و آثار قدیمی شهر مورد توجه سیاحان قرار گرفته است. به نقل از مرحوم آیت ا... آیتی در کتاب بهارستان، سربیشه شهری است قدیمی که قبل از اسلام مردم آن زرتشتی بوده اند.
 در کتاب نزهه القلوب اثر حمد ا... مستوفی آمده: ابوبکر علی ابن الحسن قهستانی ممدوح فرخی سیستانی از این شهر بوده که در شمار علما و ادبـای عصر سلطان محمود غزنـوی به حساب می آمده است.
 در مورد وجه تسمیه شهر سربیشه گفته شده چون زمین قسمت جنوب شهر، آبخیز و سرسبز بوده و شهر در مدخل این محل قرار داشته به آن سربیشه گفته اند. اقوال دیگری نیز گفته شده از قبیل سرد بیشه که بدلیل سردی هوا به این نام معروف بوده و به مرور زمان حرف ‹‹د›› حذف شده است. (1)
مراسم شادی و عزاداری در شهرستان سربیشه که از نسل های گذشته به ارث رسیده متاسفانه در اکثر جاهای شهرستان منسوخ شده و تنها در معدود روستاهایی بصورت سنتی برگزار می گردد. 
 
مراسم عزاداری 
ایام ماه محرم از روز اول محرم تا هفتم با مراسم عزاداری و سینه زنی و نوحه خوانی در حسینیه با حضوراهالی شروع می‌شود .
روز هفتم ، مراسم علم بند شروع می‌شود که با مراسمی خاص علم گردانی را شروع و به پایان می رسانند و در روز هشتم ماه علم را به درب منازل مسکونی اهالی می برند که تعدادی از بزرگان و شورای اسلامی شهرستان به همراه علم به درب منازل می روند . در این مراسم که جوانان علمدار هستند . در کنار درب منازل جهت اموات و سلامتی صاحب خانه فاتحه خوانی می کنند و صاحبخانه مبلغی و یا تعدادی گردو و بادام ،نقل را به عنوان هدیه به علم و علمدار تقدیم می کنند که در پایان این مراسم که دو روز به طول می انجامد این مبالغ و هدایا جمع آوری می‌شود و طی صورت جلسه ای به شورا تحویل داده می‌شود تا در ساختن و تجهیز حسینیه ، مسجد و سایر امور خیر ، مصرف گردد .حسینیه از همین اعتبارات در شهرستان ساخته و تکمیل شده است . بزرگان و معتمدان مقداری از این هدایا نقدی و یا گردو و بادام را به عنوان برک برای خودشان بر می دارند .
  

در این روزها ، هیئت عزاداری همچنان به مراسم سینه زنی و نوحه خوانی خود ادامه می دهد . در روز دهم عاشورا همه اهالی درمحل قبرستان سربیشه جمع می شوند و در آنجا  به عزاداری  می پردازند و نماز ظهر عاشورا را در همان محل می خوانند وسپس خیمه ها را اتش می زنند . سپس جهت صرف نهار به مسجد شهرستان می روند. و مراسم شام غریبان نیز در تاریکی شروع می‌شود و هیئت عزاداری به مراسم نوحه خوانی و سینه زنی می پردازند و به همین ترتیب در شب بعد از عاشورا نیز عزاداری صورت می گیرد.  
دسته های هیات درمهدیه سربیشه گرد هم می آیند و به سینه زنی ونوحه خوانی دسته جمعی می پردازند. مردان مسن وسرشناس شهر کنار هم می ایستند ودست چپ خود را به پهلو شخص کنار خود می گیرند بدین ترتیب حلقه ای را دروسط مهدیه می سازند جوانان به پیروی ازاین بزرگان حلقه های دیگری دور این حلقه می سازند. شخصی برای خواندن حسن حسین درمرکز این حلقه ها می ایستد و با حرکات خود هماهنگی را ایجاد می کند .دراین سال های اخیر آقای خسروی واقای زینلی عهده دار این کار بوده اند. 
پس از شروع چاووشی این حلقه ها به آرامی به حرکت درمی آیند و به دور چاووشی خوان می گردند .همچنان که درحال حرکت هستند با دست راست خود ابتدا سه مرتبه بر سینه و سپس برزانوی راست خود می کوبند. درذکر آن همه باهم با صدای بلند حسن می گویند وبرسینه می کوبند وسپس حسین می گویند وبرپا می کوبند. درجای دیگری دراین مراسم با صدای بلند سه بار بر سینه می کوبند ومی گویند حسن حسن ، حسینم با گفتن حسینم دست برزانوی خود می کوبند و درادامه می گویند حسین حسین ،حسینم  
 
درطی این مراسم گاهی به سینه زنی نشسته پرداخته می شود درواقع مردان درهمان حلقه ها ازحرکت می ایستند و نشسته به سینه زنی می پردازند. دراین مراسم با اشاره چاووشی خوان وبا ریتم آن ،حلقه ها به یکدیگر نزدیک واز هم دور می شوند. درپایان این مراسم ذکر حسن، شهید وحسین ،شهید می گویند .
همه ساله این مراسم سنتی دراین شهرستان اجرا می شود اما دراین دوسال اخیر به دلیل شیوع کرونا وبرای رعایت پروتکل های بهداشتی این مراسم درفضای آزاد برگزار می شود اما حلقه های برادری مانند سال های قبل ایجاد نمی شود بلکه در صف هایی با فاصله می ایستند وسرجای خود به سینه زنی می پردازند.
مراسم اربعین حسینی نیز به همین ترتیب صورت می گیرد و  همه ساله هیئت عزاداری به مشهد مقدس عازم می شوند . مردمان سربیشه درمراسم جاماندگان اربعین به سمت مسجد ابوالفضلی (مزار ابوالفضل ) که مردمان اعتقاد زیادی به شفا بخشی آن دارند حرکت می کنند . ونیزکلیه مراسم اعیاد(ولادت ) ومراسم عزاداری(وفات)ائمه در طول سال ،باشکوه خاص برپا می شود. مثال در دهه فاطمیه کاروان پیاده از مزار آقاسید حامد علوی (ع)به سمت بقعه متبرکه بی بی زینب خاتون (س)روستای کاهی به فاصله ۸کیلومتر برپا می گردد. 
چهارشنبه سوری 
گرونه پرانی  
پارچه هایی اغلب به رنگ مشکی را با نخ به شکل توپ یابه زبان محلی اصطلاحا به شکل گرونه درمی آوردند  وآتش می زدند بربالای سر خود می چرخاندند، به دور دست ها پرتاب می کردند . این کارتوسط کودکان انجام می شدو برای دور کردن بلایا وزشتی ها از خود انجام می شد وحالت بازیگونه برای بچه ها داشت .   
مردمان شهر 7 آتش درست می کردند ،ازروی آن می پریدند وشعر معروف (زردی من ازتو ،سرخی تو ازمن ) را می خواندند.این کار برای دور کردن مریضی انجام می شده است. 
افرادی بر بالای پشت بام ها می رفتند وبا یک چوب و قوطی به دور سقف های گنبدی می چرخیدند وهمراه با زدن چوب به قوطی این شعررا می خواند ( سوری بدو ورقلعه دو ، ورپشت بام شَهره دو ،شهره فلانی می پزه، ماه صفر از خونه به در)  
بعد ازظهر چهارشنبه آخر سال تاغروب ،خانواده ها با همسایه همگی باهم به باغ می رفتند ،با شادی وخنده صحبت می کردند.

نوروز 
مردم سربیشه ، به کل ماه فروردین، نوروز می گویند. آن ها در این ماه و در آداب و رسوم جشن نوروز سرسوزی (سبزه) می نشانند، حنا می بندند، به نیازمندان کمک می کنند و برایشان اجناس مورد نیازشان را تهیه می کنند، بازی ها و رقص های محلی انجام می دهند، لباس های نو با رنگ های روشن، قرمز و سبز می پوشند، سفره هفت سین سپید می چینند و تفاوت هفت سینشان با سایر هفت سین ها علاوه بر سپیدی این است که یک سین از سین های سفره شان به سیاه دانه اختصاص دارد. 
موقع تحویل سال همه خانواده ها لباس نو می پوشیدند و به همراه ضبط صوت به سمت سرسبزی راهی می شدند . عموم مردم درباغ سرهنگ یا کشموهایی سرسبز اطراف این باغ سال خود راتحویل می کردند. مکانی که جوب آبی ازمیان آن بگذرد پس ازتحویل سال می گفتند آب برگشت وسال نو شد.
یکی ازرسوم مردم سربیشه این بود که تاغروب اولین چهارشنبه سال را به تفریح وگردش در طبیعت ویک مکان سرسبز می پرداختند.معمولا همان کشمو وباغ سرهنگ محل تفریح دسته جمعی آنان بوده است. دورهم جمع می شدند از سال گذشته وآنچه برآنان گذشته می گویند .
صبح عید 
صبح عید همگی به خانه ی پدربزرگ مادربزرگ ها رفته  و عیدی خود را  از پدربزرگ ها به صورت وجه نقدی و از مادربزرگ ها به شکل (کلوچه زنجبیلی ،تخم مرغ رنگی،کله کنو،کله کنجد و پسر ها جوراب و دختر ها روسری ) می گرفتند.
صبح عید خانه ی بزرگتر ها سفره ی صبحانه ای پهن بود که از روز های قبل تدارک دیده شده بود.در این سفره خوراک کدو حلوایی ، تخم مرغ آب پز،مربای آلو،پنیر و کره محلی و...برای تمامی مهمانان چیده شده بود.وهمگی دور هم صبحانه می خوردند.
اولین چهارشنبه عید 
یکی ازرسوم مردم سربیشه این بود که تاغروب اولین چهارشنبه سال به تفریح وگردش در طبیعت ویک مکان سرسبز می پرداختند.معمولا همان کشمو وباغ سرهنگ محل تفریح دسته جمعی آنان بوده است. دورهم جمع می شدند از سال گذشته وآنچه برآنان گذشته می گویند. 
 
بچه ها بعد سال تحویل به بازی های محلی می پرداختند. که شامل :تیله بازی ،گله بازی ،توپ وچوب و... 
یکی از بازی های رایج موقع مهمانی های نوروزی درسربیشه «دُرنه بازی» است .مردان وبرخی زنان دراین بازی شرکت می کردند.بدین ترتیب که شخصی در وسط حیاط به شکم دراز می کشد او یک سر طنابی را دردست خود دارد وپتویی بررویش. بقیه افراد با شال های پیچانده شده به این شخص می زنند و فرار می کنند اگر شخص کمکی که درحالت ایستاده است وبه نوعی هم گروهی اوست، توانست با آن سر دیگر طناب ،کسی را بگیرد این شخص باید به جای او دراز بکشد وهمینطور تا آخر. 
در ایام نوروز، خانواده ها به شکل دست جمعی بااقوام و دوستان،به بیابان های اطراف می روند و به کما چینی و پیداکردن سماروق (قارچ های بومی) می پردازند که البته بیشتر برای تفریح است . افرادی باچیدن بی رویه ی این گیاه با خاصیت ،وایجاد درامد ازاین گیاه باعث کمیاب شدن آن شده اند. 
مراسمات عروسی
خواستگاری ونشون  
بزرگ ترهای خانواده دامادبرای خواستگاری به خانه خانواده عروس می رفتند . پدرومادرها صحبت هایی را انجام می دادند و در صورت موافقت خانواده عروس، روز بعد خانواده داماد برای بردن نشونی به خانه خانواده عروس می رفتند.که این نشونی شامل انگشتر، کفش ، چادر،لباس .. که توی بقچه ای بسته شده و برروی سینی ای با دوتا کله قند همراه بوده است. درمدت زمانی که نامزد بودند دراعیاد مختلف ،شب چله ودیگر مناسبت ها برای عروس ،لباس وکفش و... می بردند.  قبل ازعقد چهار نفرازخانواده عروس وداماد به همراه عروس داماد برای خریدبه بازار می رفتند . شب قبل از عقدهم برای بریدن چادر به خانه مادر عروس می رفتند. 
عقد وعروسی 
مدت زمان مابین عقد وعروسی خیلی کم بوده ،اغلب عصر عقد می کردند وشب عروسی به پا می شد. پس از انجام عقد عروس به همراه تعدادی ازاقوام خود واقوام داماد به حمام عمومی می رفتند. حنا می بردند و دست وپای عروس را حنا می کردند وبعد ازآن بقیه اقوام دست های خود راحنا می کردند. مرد ها هم درقسمت مردانه حمام عمومی، مراسم حنابندان رااجرا می کردند.عروس ودامادبعد ازحمام به خانه های خود می رفتند .عروس درخانه آرایش می شد ودرخانه داماد مراسم لباس پوشاندن اجرا می شد دراین مراسم بزرگان واقوام نزدیک، لباس های داماد را می پوشاندند.
عروس کشون  
بعد ازشام عروسی ،عروس کشون به شکل پیاده از کوچه ای به کوچه دیگر انجام می شد بقیه برای همراهی پشت سر آنان می رفتند وشعری بدین مضمون را می خواندند.
 محمد یا علی ،مولا محمد.         علی شیر خدا ،دریای رحمت
محمد می رود ،پله به پله،       محمد می رود سوی مدینه 
، محمد می رود قران بخواند     محمد یا علی ، مولا محمد   
وقتی به خانه می رسیدند، جلوی پای عروس وداماد گوسفندی ذبح می کردند. بعد تخم مرغی رابرای چشم زخم به عروس می دادند واو بردیوار خانه می زد.  وارد خانه می شدند در حیاط کاسه آبی به نشانه روشنایی ،جلوی پای عروس می گذاشتندواو با پا ،آن آب رابرزمین می ریخت.  پس ازورود به خانه ، جلوی داماد کاسه ای از اب همراه با مقدار کمی سبزی خوردن ریز شده ( نعناع ، تره ،جعفری و..) می گذاشتند .داماد سوره یاسین را تلاوت می کند. سپس عروس وداماد ازان آب می خوردند وازآن به بقیه افراد هم تعارف می کردند. پس از آن به رقص های محلی می پرداختند.
مادرزن سلام 
صبح روز بعد، داماد به برای عرض سلام به خانه مادرزن خود می رود وصبحانه را میهمان مادر زن خود بوده است. مادر عروس صبحانه ای برای دخترش می برد. 
 پاتختی 
صبح یا بعدازظهر این روزمراسم پاتختی انجام می شود و میهمانان هدایایی را به عروس وداماد تقدیم می کردند. کیک عروسی عروس وداماد علاوه برشیرینی بین میهمانان تقسیم می شد.
شام مادر عروس 
دراین شب مادرعروس،شامی راتدارک می بیند واقوام نزدیک را دعوت می کند .این شب به شب شام مادرعروس معروف است وهمچنان این رسم باقی مانده است. 
روزهای بعد ازعروسی اقوام نزدیک، عروس وداماد را برای صرف ناهار یاشام دعوت می کنند وهدایایی را هم به عروس می دهند. 
منبع : 
1)    https://portal.sko.ir/page-PortalOstan/fa/37/form/Cl794/lin پرتال خراسان جنوبی  
این متن  از گفت وگو با  مادر وخاله ام وطبق خاطرات آنان نوشته شده است.نقصان آن را به بزرگی خود ببخشید.
تهیه کننده: زهراشربت دار 
زیر نظر استاد ابراهیم حقیقی
 

بررسی مراسم نوروز ، چهارشنبه سوری  و مراسم محرم درشهر آیسک

  • ۱۲۹۲


موضوع: بررسی مراسم نوروز ، چهارشنبه سوری  و مراسم محرم درشهر آیسک.

مراسم نوروز در آیسک قدیم:
موارد اورده شده در این قسمت شامل مقدمات قبل از عید ، اعتقادات مربوط به روز عید و... می باشد.سوالاتی در خصوص مراسم نوروز(مقدمات قبل از عید چه مواردی بوده است؟ اعتقادات مربوط به روز عید چه بوده است ؟ روز عید چه کارهایی انجام می دادند؟ و ...) را از چندین نفر پرسیدم و با توجه به پاسخ های گرداوری شده این مطلب را تنظیم نموده ام.
 مردم ایسک مقدمات برگزاری جشن نوروز را از روزهای اول اسفند ماه آغاز می کردند .آن ایام درون کوچه های محله ها شور و حال دیگری داشت .
از همان روزهای اول اسفند اهل خانه به دنبال خانه تکانی بودند. رسم بود که تمام وسایل و لوازم زندگی حتی وسایلی که به ندرت استفاده می شود گردگیری و تمیز شود . دیگ ها و تمامی ظرف های مسی را برای سفید گری به مغازه مسگری میبردند. کنار نهر جوی آب درآن زمان مملو از زنانی بود که مشغول شستن لباس و پرده وملافه و قالیچه ها بودند .در ان زمان درون خانه ها پر بود از زنانی که مشغول دوختن لحاف و تشک سال نو بودند. (معتقد بودند در سال جدید همه چیز باید پاک و تمیز باشد.)
در روز های اخر سال غربال کردن و اسیاب کردن گندم را شروع می کنند وبعد از ان  زن ها مشغول پختن نان می شدند.برای عید نان زرد(زعفرانی) نان سفید نفته قلفی و ... می پختند. اعتقادشان بر این بود که نودون(ظرف چوبی بزرگ برای نگهداری نان) در اغاز سال باید پر نان باشد. 
یک هفته مانده به عید حمام محله ها  شلوغ بود وزنان ومردان  به دستان خود حنا می مالیدند مرسوم بود که در روز قبل از عید برای تازه عروس هااز طرف خانواده داماد سینی هایی پراز قندونبات ومواد غذائی و رخت و جامه وحنا می بردند.برای لباس عید هم یا خودشان لباس می بافتند (توبافی می کردند) و یا هم لباس های همدیگر را که کوچک شده بود می پوشیدند.
معمولا درتمام خانه هامعتقد بودند که جهت رزق و روزی و گسترده بودن سفره هنگام سال تحویل کنار سفره عید غذائی طبخ شده داشته باشند وآن غذا برنج بود .(در طول سال فقط یک یا دو بار برنج پخته می شدکه یکی از ان ها زمان عید بود.)
عقیده داشتند تا هنگام سال تحویل درب منزل باید بسته باشد ومعتقد بودند که بایدبرای اولین بار درسال جدید درب خانه را به روی شخصی به قول خودشان میمون و خوش ستاره باز کنند وآن شخص بایستی حتمااز جنس مذکر می بود در این صورت سال خوبی خواهند داشت .بعد از وارد شدن جوان خوش شانس درب خانه باز بود و بعد ازسال تحویل رفت وآمدها شروع می شد یکی از اعتقادات دیگر این بود که  هنگام  تحویل سال نباید لباس کثیفی داخل خانه باشد .
عیددیدنی یکی  از رسوم عید بود ابتدا اول همه به سلام و دست بوسی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها می رفتند و سپس به خانه اقوام دور و نزدیک می رفتند .یکی از کارهایی که در زمان گذشته انجام می شد رفتن به خانه بزرگان ایسک بود شب عید مردم به خانه بزرگان ایسک می رفتند.
از روز اول عید درون کوچه  محله ها بازی های محلی آغاز می شد و همه سر گرم و شاد بودند یک طرف کوچه عده ای مشغول بازی با گردو هایی بودند که عیدی گرفته بودند  طرف دیگر بچه ها با سنگ های کوچک در دست مشغول بازی بودند .عده ای هم مشغول تیله بازی بودند.
در گذشته مردم آیسک اول نوروز که می‌شد در خانه‌باغ‌های باغستان ساکن می‌شدند و پایان تابستان به ایسک بر می‌گشتند.این کار چند دلیل داشت از جمله این دلایل: نزدیک‌تربودن به باغ‌هایشان ، دسترسی به اب و هوای سالم  و جلوگیری از بیماری های شایع مثل وبا(در گذشته مردم فهمیده بودند که در فضای بسته تلفات بیشتر است به همین دلیل در باغستان مستقر می شدند.)
همانطور که در این مطلب خواندیم در گذشته همه دست به دست هم داده بودند تا سال نو را با شادی اغاز کنند. صفا و صمیمیت در بینشان موج میزند با کمترین چیزها خوشحال بودند ظواهر برایشان مهم نبود بلکه باهم و در کنارهم بودن برایشان ارزش داشت.یکی از نکاتی که هنگام بررسی و تحقیق نظرم را به خود جلب کرد این بود که برتری میانشان نبود (همه زن ها باهم کنار نهر اب لباس می شستند همه یک بار در سال برنج میخوردند و ان نوروز بود و ... ).یکی از مواردی که هنگام جمع اوری اطلاعات و حرف زدن با افراد مختلف در مورد مراسم عید برایم جالب بود  شور و شوقشان هنگام گفتن این مطالب بود اینکه با ان همه سختی مراسم عید را تدارک می دیدند ولی بازهم شاد بودند یکسال به انتظار می نشستند که عید می خواهند برنج بخورند (با کوچک ترین چیزها شاد بودند.)و ...همه را با شوق تعریف می کردند و افسوس ان دوران را می خوردند.  در این مراسم اعتقاد مردم شهر ایسک به رسوم خرافی را میبینیم.
 


مراسم چهارشنبه سوری در آیسک قدیم:
برگزاری مراسم شب چهارشنبه آخرسال سنتی بود که اهل خانه را به پیشواز نوروز می برد به هنگام نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه که به شب چهارشنبه سوری معروف بود داخل کوچه وجلو درب هریک از منازل صاحبخانه با هیزمی که از درون هیزمدان مطبخ خانه خود برمی داشت آتشی می افروخت  وسپس یکی از کوزه های آب داخل کوزه دان خانه را پر از آب می کردندو داخل آن حبه ای قند و سکه ای می انداختند و بعد از ان بزرگ خانه کوزه را به بالای پشت بام می برد وپس از خواندن دعا از قسمت سر درب ایوان  کوزه را بر روی آتش افروخته شده می انداخت و معتقد بودند که کوزه حتما باید شکسته شود و شکستن کوزه را تضمین زنده بودن و سلامتی اهل خانه درسال آینده می دانستند و به ندرت اتفاق می افتاد که کوزه شکسته نمی شد درآن لحظه  با حالتی نگران کننده و ناراحت از پشت بام   به داخل کوچه می آمدند وکوزه رامحکم برزمین می زدند و می گفتند نمی شکنی حالا بشکن. (امروزه این موارد خرافه پرستی نامیده می شود.)


مراسم عزاداری محرم در آیسک:
آیین های عزاداری دهه اول محرم که در شهد ایسک بدگزار میشود شمل علم بندان وعلم گردانی، حلقه ماتم، نخل برداری و تخت گردانی می باشد. این ایین ها و مراسمات گوشه ای از مظلومیت بازماندگان حادثه عاشورا به تصویر می کشد. 


علم بندانی و علم گردانی:
در روز اول ماه محرم عزاداران در هیئت های مذهبی و در آیینی خاص با صلوات و مرثیه خوانی علم های چوبی(این علم ها 8 تا 10متر هستند.) را با پارچه های سیاه و رنگی مخصوص تزئین کرده و در 2 طرف ایوان های هیئت های مذهبی و حسینیه این شهر نصب می کنند . این نمادهای عزا تا آخر ماه صفر در اهتزاز است و مورد زیارت مردم قرار می گیرد . در روز هفتم محرم چند علم بزرگ را با پارچه های مخصوص سیاه تزئین می کنند و طی مراسمی خاص آن را با سلام و صلوات به مسجد جامع آیسک می آورند و در آن جا دعای مخصوص خوانده و برای اموات طلب آمرزش می شود. بازماندگان امواتی که در یک سال اخیر مرحوم شده اند با حضور در این مکان و خواندن فاتحه و توزیع نذری برای اموات خود (محرمی)می گیرند. 
این علم ها که نشان عزا و ماتم است در مراسم حلقه ماتم و روز عاشورا مورد استفاده قرار می گیرد. 
براساس اعتقادات، اگر کسی نذر و نیازی دارد گره ای بر علم می بندد . از روز اول ماه محرم اقشار مختلف مردم آیسک با کاستن از کار و فعالیت روزمره خود در مجالس عزاداری و سوگواری شرکت می کنند. 
 


علم گردانی :در شب عاشورا گروهی از مردم( به ویژه نوجوانان و جوانان)از پایان شب تا سحر علم های عزا را همراه با نوای طبل و سنج و نوحه خوانی در خیابان ها و کوچه های شهر حرکت می دهند و زمزمه (امشب عاشورا بود/ کربلا غوغا بود) و (شب عاشوراست امشب/ کربلا غوغاست امشب) سر می دهند.

بستن نخل، نخلگردانی و تخت گردانی: 
نخل خیمه چوبی بزرگی است که نماد محمل پیکر پاک امام حسین(ع) است (ابعاد 3در4 متر)آماده کردن و بستن نخل از نیمه شب عاشورا آغاز می شود بامداد نخل با انواع پارچه های مشکی و رنگی آراسته و هم زمان با طلوع آفتاب از محل آماده سازی به صحن حسینیه منتقل می شود و مردم به زیارت آن می پردازند. وزن نخل که نماد تابوت سیدالشهدا (ع) به حساب می آید بسیار زیاد است و برای جا به جا کردن آن بیش از 50  نفر ان را حمل می کنند.
صبح روز عاشورا پس از فراخوان مردم با صدای طبل، شیپور و سنج و نواختن آهنگ عزا و تالوت زیارت عاشورا، عزاداران دسته های سینه زنی با نظم خاصی در حالی که سرهایشان با کاه گل اندود شده است با سینه زنی و شور وحال خاص به صحن حسینیه شهدای آیسک وارد می شوند و پس از سینه زنی نمادهایی همانند گهواره حضرت علی اصغر(ع)، تخت حامل شیر و جنازه های کربلا و کاروان اسرا در پشت سر نخل به حرکت درمی آید و فریاد حسین حسین به اوج خود می رسد.
مردم مسیر عبور نخل را تا گلزار شهدا و قبرستان آیسک می پیمایند. علاوه بر نخل که به قبرستان حمل می شود علم های چوبی بزرگ که با پارچه های سیاه رنگ تزیین شده است بر سر قبرها حمل می شود و در مسیر حرکت نخل، افرادی که نذر دارند گوسفند ذبح می کنند. صدای طبل ها و سنج ها شور و حال خاصی به این مراسم می دهد.نخل دوباره به حرکت در می آید و نزدیک ظهر به سمت میدان حسینیه حمل می شود. ابتدا علم گردانان و سپس بقیه عزاداران وارد صحن می شوند. بعد از 3 دور گرداندن نخل در صحن حسینیه نخل را پایین می گذارند و سپس مقتل خوانی را شروع می کنند. با بلند شدن صدای اذان شاهد برپایی نماز جماعت ظهر عاشورا هستیم و هر سال تمام عزاداران و میهمانان این آیین مذهبی به همت والا مردم آیسک اطعام می شوند.

منابع: 
خانم فاطمه  بنی اسدی 77 ساله ساکن شهر ایسک .(موارد نوشته شده در قسمت مراسم نوروز.)
اقای  محمدی60 ساله ساکن شهر ایسک. (موارد نوشته شده در قسمت مراسم نوروز و چهارشنبه سوری.)
خانم مهین محمدی 43 ساله ساکن شهر ایسک. (موارد نوشته شده در قسمت مراسم نوروز.)
خانم مریم محمدی 46 ساله ساکن شهر ایسک .(موارد نوشته شده در قسمت مراسم نوروز.)
اقای پناهی (موارد نوشته شده در قسمت نوروز و چهارشنبه سوری)
اقای حاتمی ساکن شهر ایسک.(موارد نوشته شده در قسمت عزاداری محرم.)
 

ارسالی توسط خانم فاطمه براتی
 

رسم و رسومات آن در روستای سده ( آرین شهر)

  • ۱۱۸۵

بـــــه نـــــــآم خــــدا
فرزانه زراعت کار
مراسم ازدواج و رسم و رسومات آن در
روستای سده ( آرین شهر)

خواستگاری
در زمان های بسیار قدیم خانوادها پس از تولد فرزندان همان ابتدا یک دختر و پسر را به نام هم میکردند که غالبا اقوام درجه یک مانند عمو و دایی و .... که اگر در بزرگسالی مایل بودند و مشکلی نبود با یگدیگر ازدواج میکردند و به نوعی میتوان از نشان کردن عروس نام برد ولی در دهه سی و چهل شمسی تاچنانچه پدر و مادر پسر از یک دختر خوششان می امد و دراکثر موارد بدون هماهنگی با پسر به خواستگاری دختررفته و با رضایت خانواده دختر حتی بدون اطلاع و مشورت دختر رضایت خود را اعلام کرده و با دادن یک هدیه ( غالبا انگشتر ) اورا برای پسر خود نشان میکردند تا در وقت مناسب که هر دو خانواده امادگی داشته باشند مراسم عقد کنان را برگزار نمایند . و در بعضی موارد این نشان کردن تا چندسال طول میکشید و در برخی مواقع نیز قبل از عقد به جدایی میرسید 
و اما صورت مهریه در ادوار گذشته اول  قران و اینه و چند متر از منزل مسکونی ، زمین و اب کشاورزی ، زمین های دیم ، طلا و جواهرالات ،  لباس ، قالی ، مس و چدن و گاو و گوسفند مهرش میکردند .

مراسم مهر کرون(عقد کنون)
بعد از دعوت از مهمان ها خانم ها به منزل پدر عروس و اقایان به منزل پدر داماد رفته بعد از پذیرایی مختصر و جشن کوچک ، عاقد در منزل داماد حاضر شده و در این جلسه یک نفر که غالبا همراه عاقد نیز میباشد نیز که غالبا روحانی محل نیز میباشد با عاقد همراهی میکند ، بعد از گرفتن شناسنامه عروس و داماد و سیاهه مهریه اطلاعات و صورت مهریه را وارد دفتر مخصوص که همراه عاقد هست کرده و در اکثرموارد عاقد وکیل عروس و همراه او نیز وکیل داماد است و این وکالت با اذن عروس و داماد باید حاصل شود .
بعد از کسب اجازه عاقد و همراه در معیت یکی از محارم عروس که دایی یا عمو عروس میباشد به منزل پدر عروس رفته و عروس و مهمانان حجاب خود را رعایت کرده تا عاقد و همراه او در اتاق عروس حاضرشده و با خواندن صورت مهریه منتظر موافقت عروس میشود .
بالاخره بعد از سه مرتبه با نشانی که از طرف پدر یا برادر بزرگ عروس که غالبا ساعت یا انگشتر پدر میباشد و نشانی از موافقت خانواده است ، عروس نیز با کسب اجازه از پدر و مادر و .... بله را میگوید و مهمانان با جیغ و هورا و کف زدن شادی خود را ابراز میکنند .
سپس عاقد و همراه به منزل داماد رفته و داماد که رو به قبله روی متکای کوچکی دوزانو نشسته صیغه محرمیت جاری شده و عروس و داماد باهم محرم اسلامی میشوند  داماد از عاقد تشکر کرده داماد متکارا برداشته و به منزله باز شدن بخت انها بر سر چند جوان میزند  سپس به نزد پدر رفته و با تشکر از پدر و پدرخانم دست انها را میبوسد و به دنبال ان با همه مهمانان روبوسی می نماید 
و همراه چند نفر از محارم عروس به منزل عروس رفته و در کنار عروس روی تخت عروس از قبل اماده شده میشند 
 
و رسم بود در طول این شب خبری از برادران عروس نبود 
جهازنما
با دعوت از اقوام در منزل پدر عروس جهیزیه ای را که اماده کرده اند به مهمانان نشان می دادند .
و بعد از ان انها را به خانه داماد انتقال میدادند .
و ضمنا هیچ گونه ملاقاتی بین عروس و داماد چه قبل و چه بعد از مراسم عقد تا شب عروسی ممنوع بوده است
 
خرید بازار
 بعد از توافقات اولیه و نوشتن مهریه یک یا دو روز قبل از عقد جهت رفتن به خرید خانوادهای عروس و داماد از بزرگان فامیل که سررشته ای در بازار دارند دعوت میکنند که جهت خرید عروس و داماد را همراهی کنند که چندنفری از افراد درجه یک این وظیفه را قبول میکردند به بازار شهر رفته و وسایلی نظیر کفش و لباس رسمی ، مجسلی ، عروسی و همینطور لباسهای زیر برای عروس و چادر و کفش های مختلف و طلاجات و ساعت ، اینه شمعدان و قران و جعبه ارایش که همه به انتخاب عروس میباشد با هزینه داماد و همینطور با هزینه عروس برای داماد کت و شلوار ، پیراهن ، لباس زیر ، کفش ، ساعت ، حلقه و جعبه ارایش مردانه خریداری می کنند سپس داماد نیز برای مادر و  خواهران و حتی در بعضی موارد برای مادربزرگ ،خاله و عمه عروس نیز کفش نیز میخریدند .
و از انجا همه جهت صرف ناهار یا شام به منزل پدر داماد رفته و استراحت می کنند .
شب حنا بندون عروس
در شب حنابندان خانواده دوماد وسایلی نظیر لباس و کفش عروس ، طلا جات تهیه شده ، روغن  و لوازم جهت حنا بندان که از قبل اماده شده است در سینی های بزرگ و جداگانه که روی انها را با پارچه هایی به اسم مجمعه پوش میپوشاندن و هر سینی را با توجه به توانایی بدنی افراد جهت حمل به خانه مادر عروس میدادند و با همراهی گروه موسیقی که حداقل ان دف و در صورت امکان دهل و سورنا بود در ساعت اولیه شب راهی خانه عروس میشدند .
با رسیدن به منزل عروس ، خانواده عروس با دود کردن سپند به استقبال مهمانان می امدند . 
سپس پدر داماد یا داماد مقداری وجه نقد تحت عنوان سپندسوز به کسی که زحمت اماده کردن و اوردن سپندهارا کشیده بود میدادند و با تعارف و راهنمایی حانواده عروس هئیها را در اتاقی که از قبل امده شده بود گذاشته و در محل پذیرایی مینشستد
پس از خوش و بش ها اولیه همان شیرینی های که داماد اورده بود را تعارف می کردند و با سینی حنا و مخلفات ان مراسم حنا بندان را شروع میکردند . 
ابتدا دست های عروس و داماد را حنا میکردند و بعد هرکسی که دوست داشت از این حناها استفاده میکرد و در انتهای شب افراد برای سایر اعضای خانواده نیز حنا به منزل میبردند .
در ان شب مراسم رقص و پایکوبی نیز با حضور مهمانان خصوصی که حاضر هستند ادامه داشت  و در انتهای مهمانی هدایایی که اورده بودند به حمعیت نشان داده و از داماد و خانواده او تشکر میکردند .
و در انتها به افرادی که سینی های هدایارا اورده اند یک بشقاب نقل و نبات به همراه یک لباس که عبارت بود از پیراهن ، روسری ، چادر یا حتی جوراب و دستمال تقدیم میکردند . 


مراسم استحمام و پیرایش عروس وداماد
این مراسم بسیار جالب و زیبا که در حال حاضر به دست فراموشی سپرده شده است؛ رسم زیبا و خوش یمن استحمام و پیرایش داماد و عروس که هر کدام در مکانی جدا برگزار میشده است.
در صبح روز عروسی مردم روستا سینی بزرگ مسی روی سر گذاشته و وسایل لازم حمام و حنا میبردند و بار دیگر مراسم حنا بندان را برگزار می کردند
و با دهل و سورنا دوماد و عروس را به حمام عمومی میبردند .
و تا سه روز ادامه داشت ولی در روز اول استحام گروهی بوده و یک دلاک بود ولی در روز دوم و سوم دوماد رو فردی به حمام میبرده .
پس از استحمام ،داماد را پیرایش نموده و برای پیشوازی و استقبال از عروس اماده میکردند.
در طرف دیگر و در قسمت زنانه نیز این عمل برای عروس انجام میداند .پس از استحمام و پیرایش داماد و عروس در همان مکان زمانی برای پایکوبی میگذراندند تا داماد و عروس از حمام خارج میشدند.
پاتختی
بعد از مراسم عروسی و جشن و پایکوبی به مدت سه شبانه روز در عصر روز سوم مهمانان حاضر در جلسه هدایایی را که از قبل اماده
کرده اند بر روی مجمعه که با روپوشی پوشیده شده است میگذارند  و در منزل مادر عروس تجمع کرده و به صورت هماهنگ بر روی سر گذاشته و به صورت دسته جمعی با همراهی ساز و دهل و سورنا منزل داماد میروند ( بانوان )
بعد از تحویل هدایا و جشن و پذیرایی هدایارا نمایش داده و از اورنده تشکر میکردند.
و در روز بعد مجمعه ها را به منزل صاحبان ان برمیگرداندند.
 

بخشی از آداب و رسوم ناحیه هَردِنگ ( روستای رَخ )

  • ۱۰۸۲

بخشی از آداب و رسوم ناحیه هَردِنگ ( روستای رَخ ) : 
رخ ، روستایی از توابع بخش مود شهرستان سربیشه در استان خراسان جنوبی است .
مراسم آغاز درو : 
در بین کشاورزان و دامداران منطقه مرسوم است که به جای ذکر نام ماه ها ، محاسبه فصل ها انجام می شود . اصطلاح ( نوروز بعد از بهار ) اشاره به روزهای پایانی خرداد و آغاز فصل برداشت محصول دارد . 
از نظر کشاورزان این روستا زمانی میتوان گندم را برداشت کرد که دیگر دانه گندم زیر انگشت له نشود و شیره آن بیرون نیاید . اما آنها در هر روز یا ساعتی گندم را درو نمیکردند . در روستاهای ناحیه هردنگ درو را در یک روز خوب شروع می کردند . 
یکی از علامت های شروع دوران درو ، بیرون آمدن گندم از غلاف است که در این زمان معمولا کشاورز ( صاحب زمین ) ابتدا چند خوشه گندم را می برید و دانه های آن را روی آتش کاملا برشته می کرد که اصطلاحا به آن ( گله وری ) می گفتند . 
معمولا کشاورز این گندم را داخل دستمال می ریخت و برای خانواده اش می برد . 
این گندم های برشته ارزش زیادی برای کشاورز داشت و سعی می کرد حتی یک دانه آن برزمین نیفتد و معمولا گندم سبز رسیده را قبل از دروی کامل بو می دادند و سپس ان را بلغور می کردند و با آن آش و پلو تهیه می نمودند . 
در ناحیه ، درو را در اول صبح که هوا تازه روشن شده بود و اصطلاحا به آن شوکی می گفتند ، آغاز می کردند و تا وقت ناهار یا نیمه روز ادامه می دادند . 
در روستاهای ناحیه هردنگ من جمله رخ ، بعد از انتخاب روز مناسب درو ، صاحب زمین ابتدا حیوانی را نزدیک زمین سر می برید و بخشی از آنرا بین افراد مستمند توزیع می کرد و بخشی را هم برای ناهار دروگران کنار می گذاشت . 
در این روستا ها معمولا دروگران ساعت 4 صبح برای چیدن گندم از منزل خارج می شدند و قبل از درو گندم ، سه بار یا علی می گفتند و بعد کار را آغاز می کردند . 
جار زدن ، برابری :
منظور از کلمه جار که به آن  (جارجار داری ) هم می گفتند در اصل کمک و استمداد از دیگران است . 
زارعین دهات و آبادی هایی که گندم آبی و پرحاصل داشتند ، برای چیدن گندم خود از کشاورزان آبادی های مجاور کمک می گرفتند تا در زمان معین درو تمام شود .
در زمین های بزرگ معمولا فقط بخش کوچکی به عنوان جار انتخاب می شد . در یک روز کدخدا روز جار را اعلام میکرد و مردم در آن بخش شروع به رقابت با یکدیگر برای جمع آوری گندم می کردند . معمولا از خویشاوندان دور و نزدیک یا آبادی های پیرامون نیز برای جمع کردن جار کمک می گرفتند .
در روستا های منطقه رسم بود که تمام گندم های ده را در یک روز معین درو کنند که به آن برابری می گفتند . در واقع جار یا ( بر ) دو اصطلاح برای شروع رقابت در جمع آوری گندم بود . 
اگر کسی همان روز معین نمیتوانست تمام گندم ها را درو کند اصطلاحا می گفتند جار به او شکسته است .
در این روستا ها اگر کسی جلوتر از سایرین گندم خود را درو میکرد به کمک قوم و خویشان خود می رفت و به آنان کمک میکرد تا جار به خویشاوندانش نشکند و اگر جار بر فردی می شکست آن فرد بسیار هراسان می شد و حتما حیوانی را برای دفع بلا می کشت . 
مردم معتقد بودند بازنده جار ممکن است به بلایی سخت دچار شود . 
در این روستا ها در موقع درو باهم ( جاراجار ) یا لج می کردند که زودتر از دیگری دروی خود را تمام کنند البته گاهی لج ها شدت می گرفت و مجبور بودند از آبادی های اطراف کمک بگیرند . 
معمولا کار با سر و صدای فراوانی شروع می شد . بر سر مزرعه ساز و دهل می آوردند و بالای گندم ، ساز و آواز محلی می نواختند .
در گذشته در روستاهای ناحیه هردنگ برای جلوگیری از بروز حوادث ناخوشایند ، یکی از اهالی ده جار را می خرید و آن سال مردم برای جمع آوری محصول عجله نمی کردند . این فرد باید تا آخر مهر ماه یک قطعه از زمین های زیر کشت خود را که در معرض دید مردم بود درو نمیکرد تا مردم با خاطر آسوده به گردآوری گندم بپردازند ، در عوض همه موظف بودند پس از پایان کار یک من گندم به خریدار جار بدهند .  
پرباری محصول :
‌کشاورزان پرباری یا کم بودن محصول را امری خارج از محیط اقتدار خود دانسته و پیرامون آن اعتقادات فراوانی داشتند . 
اگر محصول گندم در بخشی از زمین بیش از سایر قسمت ها ، پربار باشد ، اصطلاح کاکول زدن را برای آن استفاده می کردند . 
وقتی قطعه دارای کاکول را پیدا می کردند ، آن قسمت را نمی بریدند . 
گندم کاکول زده از سایر گندم ها بلندتر ، ضخیم تر ، و پردانه تر بود و علامت خاص آن سه عدد خوشه گندم در هم فرورفته و با مژه های رو به قبله بود . 
این کاکول را موجب خیر و برکت بی پایان برای صاحب مزرعه می دانستند برای همین اطراف آن را به اندازه یک دسته که به آن چیک می گفتند ، نمی چیدند . کار تقریبا به حالت نیمه تعطیل در می آمد تا سر بزغاله یا خروسی پای کاکول بریده شود . خون این حیوان حتما باید پای کاکول ریخته می شد که به آن خینریزان می گفتند .  
سر بریدن حیوان توسط سر دسته گروه درو انجام می شد . او ابتدا حیوان را دور کاکول می چرخاند و بعد آن را سر می برید . گوشت حیوان بین مردم روستا تقسیم و برای ناهار کارگران کباب می شد . پسر بچه هایی که در مزرعه در جمع آوری و جمع کردن خوشه های گندم همکاری می کردند ، به خواندن ترانه شکرگزاری از خداوند اقدام می کردند . 
در حین میل غذا و با احتیاط بسیار کاکول را بریده و به صورت یک دسته با نخی محکم آن را می بستند و به مکان خرمن می فرستادند . در خرمن دسته کاکول را به همان حالت ایستاده در راس خرمن نصب می کردند که از دور معلوم باشد . 
اگر کاکول های دیگری در گندم های همان فرد پیدا می شد ، بزغاله نذری را دور یکایک آنها می گرداندند و در پای آخرین کاکول سر می بریدند .  
در برخی مناطق قسمت های کاکول دار را در روز های درو به حال خود رها می کردند و بعد از پایان کامل درو ، یک نان محلی به نام کماچ درست می کردند و به صورت گروهی پیرامون زمین کاکول زده گردهم جمع می شدند .
مقداری از کماچ را به دسته داس می مالیدند و بعد با سه صلوات ، کماچ را دور کاکول سه بار می چرخاندند . بعد سه بار یاعلی می گفتند و با داس مذکور کاکول را می بریدند و روی خرمن می گذاشتند .  
مراسم پایان درو : 
همچنان که آغاز درو از منظر کشاورزان در فرایند برکت دهی مهم است ، پایان کار نیز بسیار حائز اهمیت است . مراسم صلوات دادن یا صلواتانه در بسیاری از روستا ها اجرا می شد . شب قبل از صلواتانه ، صاحب زمین به اهل خانه خبر می داد که فردا صلواتانه داریم . بنابراین همسر او می دانست که فردا باید غذای مناسب پایان درو را که بیشتر شامل رشته پلو و آبگوشت بود تهیه کند . برخی نیز گوسفندی سر می بریدند یا حلوا درست می کردند . 
معمولا هنگام چیدن آخرین خوشه گندم ، همه دروگران باهم صلوات می فرستادند و لبه تیغ داس را می بوسیدند . همراه صاحب زمین به منزل او می رفتند و پذیرایی می شدند . 
بعد از جمع آوری گندم ، دروگران داس های خود را بر زمین می گذاشتند و روی زمین درو شده سجده می کردند و پس از گفتن سه مرتبه سبحان الله و صلوات ، سردسته های درو گران با صدای بلند می گفتند : خدایا تا عمر داریم ریشه زراعت را از زمین قطع مفرما و بعد همه آمین گویان سر از سجده بر می داشتند . 
معمولا آخرین دسته های جمع آوری شده در زمین به عنوان صلواتانه به یکی از افراد بی بضائت روستا داده می شد . جز این پس از جمع آوری دسته های گندم از زمین ، صاحب درو یک خوشه گندم را در چاله ای که با دست کنده بود می کاشت و روی آن را با خاک می پوشاند با این اعتقاد که ریشه زراعت آن خانواده در زمین فرو رفته و قطع نخواهد شد . در انتهای درو وقتی مقدار کمی گندم برای درو باقی می ماند ، دروگرها رو به قبله می ایستادند و شروع به صلوات فرستادن می کردند و اشعار زیر را می خواندند :
زمین را کردیم کلا درو 
کارگر نبینه درد و بلا 
به حرمت شاه کربلا صلوات  
بعد هر کس یک مشت از آخرین گندمی که چیده بود را در دست می گرفت و رو به قبله می ایستاد . سر دسته گروه با صدای بلند چنین می گفت :
ارواح انبیا و اولیا ، شهیدان دشت کربلا ، صد و بیست و چهار هزار پیغمبر شاد ، و روح علی ابن ابی طالب و مسلم ابن عقیل و علی اکبر قاسم و ابوالفضل و ائمه اطهار شاد ، به حرمت فاتحه مع الصلوات .
بعد از آخرین مشت گندم و بعد از صلوات ، آخرین دسته را بر زمین می گذاشت و داس و انگشتانه خود را روی آن قرار می داد و فاتحه ای برای روح اموات می خواندند . بعد هر کس داس خودش را برمیداشت و پشت سر می انداخت به معنی اینکه چند درو را پشت سر گذاشتیم . 
در برخی از روستاهای ناحیه هردنگ ، وقتی که تمام قطعات زمین درو شد ، زمینی با مساحت تقریبا 5 متر یا کمتر یا بیشتر که به آن باغچه می گفتند ، درو نمی شد تا روی آن صلوات بفرستند . قبل از شروع این قسمت ابتدا کمی آب روی گندم ها می ریختند . بعد در یک صف رو به قبله ، ابتدا داس هایشان را به زمین می انداختند ، بار اول هرکس نوک داسش در زمین فرو می رفت ، آن سال بخت و اقبال با او بود . 
سپس همگی داس ها را برداشته و آخرین دسته های گندم را درو می کردند و بعد یک نفر دسته ای از این گندم های آخر را در مزرعه دفن می کرد و می گفتند : برکتین خرمنه = برکتت به خرمن 
بعد همه در کنار زمین می نشستند و با خوردن میوه و شیرینی ، به اصطلاح دهان خود را شیرین می کردند و به صاحب مزرعه تبریک می گفتند .
در روستا های ناحیه هردنگ در روز تمام شدن درو ، همه دروگرانی که سر زمین حضور داشتند در دقایق آخر هرچه گندم در دستشان بود در یک زمان واحد ، به هوا پرتاب می کردند و برای خوردن شام به منزل صاحب زمین می رفتند که به آن سرواسانه می گفتند . 
منبع :
1 . کتاب گنج نامه ناحیه هردنگ نوشته آقای کمال غوث 
2 . استفاده از صحبت های مادربزرگم خانم زینب محسنی 
 
تهیه کننده : کوثر ربیع زاده رخ
زیر نظر استاد ابراهیم حقیقی

آداب و رسوم بشرویه

  • ۱۲۳۲

«به نام خدا»
مراسم نوروز:

   خیلی سال پیش در شهر بشرویه خیابانی به نام عیدگاه وجود داشته است که نام کنونی آن خیابان حجت است. و روز اول تا پنجم عید نوروز مردم شهر در آنجا تجمع پیدا می کرده اند. مردان جوان تپه ای خاکی ساخته و از روی آن می پریده اند و زنان نیز با پوست پیاز، کاه، جوهر و... تخم مرغ رنگ می کردند و سپس به انجام یک بازی می پرداختند در این بازی یک زن باید تخم مرغ خود را در دست می گرفت و زنان  دیگر تخم مرغ هایشان را به ترتیب به آن می زدند هر وقت تخم مرغ یکی می شکست او می باخت و باید بعنوان جایزه یک تخم مرغ رنگی زیبا به طرف مقابل هدیه می داد. مردان همچنین بازی سه مچی را انجام می دادند مچ یک قسمت از بدن گوسفند است که بعد از ذبح از ناحیه پای گوسفند آنرا در می آورند و بعد از شستشو از آن برای بازی استفاده می کردند بدین ترتیب که یک نفر سه عدد مچ را به هوا می انداخته است اگر یکسان روی زمین می افتاد صاحب آن برنده می شود و اگر نایکسان بود طرف مقابل می برد. میتوان مچ را به تاس نیز تشبیه کرد فرض کنید 3 عدد تاس را روی زمین بندازید و اگر عدد یکسانی درآمد شما برنده می شوید. یکی دیگر از بازی های محبوب مردم گردو بازی بوده است که در این ایام زمانیکه مردم دور هم جمع می شده اند انجام می دادند.

"گردوبازی"
این بازی به صورت گروهی وپسرانه است و در فضای باز انجام می شود هریک از بازیکنان بر اساس قرار قبلی در حالیکه تعدادی گردو در دست دارند با قرار دادن دو یا سه عدد گردو روی هم یعنی به تعداد افراد بازیکن گردو در کنار هم قرار می‌دهند.

هریک از بازیکنان یک عد د گردوبزرگتر از گردوهای چیده شده در میدان بازی که اصطلاحاً  "شقه" می‌نامند برای ضربه زدن به گردوهای چیده شده در دست دارند شروع کننده بازی که در فاصله 4 الی 5 متری مکان قرار گرفتن گردوها ایستاده است با شیر خط کردن تعیین گردیده بازی را با نشانه گرفتن با شقه‌ای که در دست دارد شروع می‌کنند.


   اگر توانست گردوها را با ضربه‌زدن ازداخل دایره‌ای که گردوها چیده شده خارج کند تمامی گردوها را تصاحب می‌کند یعنی برنده تمامی گردوها می‌شود و افراد بازیکن مجدداً گردو خودشان را داخل مکان بازی می‌چینند در این مرحله برنده بازی علاوه بر گردوی که همراه با دیگر بازی کنان داخل میدان بازی قرار می‌داد یک جفت بیشتر از دیگر بازیکنان در "مته" مکان بازی می چیند در این مرحله نیز برنده بازی، آغاز کننده بازی است در هر مرحله از بازی تعداد ی از گردوها در مکان بازی باقی می ماند ونفرات بعدی بترتیب بازی را ادامه می دهند.
بازیکنان بخاطر هیجان بخشیدن بازی در هر دوره از بازی سعی می‌کنند تعد اد جفت‌های گردو را بیشتر کنند بدین ترتیب بازی ادامه پیدا می کند. در پایان بازی هریک از بازیکنانی که بیشترین گردو را بدست آورندآن فرد برنده بازی است.

   و از عجایب روزگار اجرای مراسم گاو بازی بوده است بدین شکل که افرادی که گاو داشته اند گاو ها را به جنگ هم می انداختند و مردم هم به تماشای جنگ گاو ها می پرداخته اند و گاهی هم پیش می آمدکه یک گاو متواری میشد و با هزار زحمت باید او را از مخفیگاهش بیرون می آورده اند.

   تا روز پنجم خیابان عیدگاه میزبان حضور مردم و پیر جوان بوده است. و روز ها میگذرد تا اینکه 13 بدر میرسد. در این روز مردم بشرویه اصطلاحا به کشمون بشرویه( یعنی حوالی منزل آقای بشرویه) می رفته اند. نکته جالب اینست که بشرویه آن زمان کاملا داخل قلعه بوده و دور تا دور شهر را دیوار های بلند و مستحکم قلعه در برگرفته بوده است و مردم برای تفریح در روز 13 بدر از قلعه بیرون آمده و به باغ ها و مزارع پیرامون آن می رفته اند و خوشه های بلند جو را گره می زده اند. نام دروازه های بشرویه در آن زمان به شرح زیر است : دروازه احمد، دروازه قبرستان(از این دروازه به سمت قبرستان شهر می رفته اند) ، دروازه سقایه، دروازه گردو(از این دروازه دامداران گاو و گوسفند های خود را به چرا می برده اند) و دروازه کشمون(از این دروازه مردم کشاورز به سمت کشتزار ها و باغ های خود می رفته اند)

 

 

شب یلدا:
در این شب مردم در خانه بزرگتر فامیل جمع شده و جشن می گرفته اند.میوه هایی که در این شب تناول می شده شامل شلغم،چغندر و انار بوده است ولی کسانی هم بوده اند که از تابستان خربزه و هندوانه های زمین های کشاورزی شان را در جای خنک نگه داری کرده و برای شب یلدا جمع کرده بودند. بعضی وقتها هم جوانتر ها یک آتش بزرگ درست کرده و از روی آن می پریده اند.

شاهزاده علی:
یکی از رسوم جالب مردم بشرویه رفتن به امامزاده شاهزاده علی است که از قدیم الایام اجرا می شده. با رسیدن سر میزان یعنی برج 6 قافله ها به راه می افتاده اند و اکثریت مردم به شاهزاده علی می رفته اند در مسیر بشرویه تا شاهزاده علی 3 منزل راه بوده است و فاصله هر منزل تا منزل دیگر 4 فرسخ بوده است و در آنجا مردم به پختن نذری و پخش آن، اجرای مراسمات عزاداری و شبیهی می پرداخته اند و هر روز متعلق به یکی از شهدای دشت کربلا بوده است یک روز برای علی اکبر(ع) یک روز برای قاسم بن الحسن (ع) و یک روز هم برای حضرت عباس(ع) و سید الشهدا(ع).
همچنین اشعاری نیز در این رابطه وجود دارد
تا کی نشینم ور نالی /وخی برم به شازدلی
عقده دل ره وا کنم/ درد خاد ره دوا کنم
حاج مرزالی اشتر دار/هف هش تا لوک ره وردار
قافله ره جلو دار /از خو غفلت بیدار
تا کی نشینم ور نالی/وخی برم به شازدلی

 

 

عروسی:
چهار روز قبل از اجرای مراسم عروسی یک نفر از فامیل عروس و یک نفر از فامیل داماد مأمور به خبردار کردن اقوام و خویشان و در و همسایه بوده است تا همه از زمان عروسی خبردار شوند چون آن زمان ها مثل حالا کارت عروسی پخش نمی کرده اند و خبری از تلفن نبوده است. روز دوم خانواده داماد به خانواده عروس زمان انجام مراسم سینی برون را می گفته اند و در روز سوم اقوام داماد از خانه پدر داماد به سمت خانه پدر عروس حرکت می کرده اند در حالیکه روی سر مردان و زنان سینی های گرد فلزی که بر آن انواع و اقسام هدایا مثل گوشت، برنج، لباس نو، شیرینی، حنا، صابون و... بوده است. سینی ها به خانه عروسی برده می شده است و در روز چهارم عروس را به حمام می برده اند تا برای مراسم عروسی فردا آماده باشد و شبش زنان خانواده داماد به خانه عروس می رفته اند تا مراسم حنا بندان را انجام دهند و دست و پا و سر عروس و هر کسی که مایل بوده را حنا می بسته اند.
روز پنجم اول عروسی بوده است و(عروس ور تخت کنو) نام دارد. یعنی از حوالی ساعت 2 بعد از ظهر عروس روی یک تخت یا صندلی می نشسته و مهمان ها کم کم از راه می رسیده اند و مراسم جشن شروع می شده و تا غروب ادامه داشته است. جالب است بدانید که آرایش های آن زمان مثل حالا نبوده و فقط شامل 3 قلم آرایش بوده و نه 7 قلم.
یکی پودر قرمز رنگی به نام سرخی که آن را روی گونه خود می زده اند تا سرخ باشد و یکی دیگر اسمه که مایعی سیاه رنگ بوده و برای رنگ کردن ابرو بکار می رفته است بخصوص برای کسانی که ابرو های کم پشتی داشته اند و یکی دیگر هم سرمه برای زیبا کردن چشم ها.
و شب اول عروسی همه مهمانان به صرف شام دعوت بوده اند. و بعد از اتمام مراسم عروسی، خانواده عروس و داماد عروس را تا خانه داماد مشایعت می کرده اند و ادامه بزن بکوب ها داخل خانه داماد تا پاسی از شب ادامه داشته است و سپس هر کسی به خانه خود می رفته است.
روز دوم عروسی(حجله واکنو) نام دارد که مهمانان دیروز به خانه داماد رفته و برای عروس هدیه می برده اند که به آن رونمایی گفته می شود و آن شب نیز همه کسانی که به خانه داماد رفته و رونمایی برده اند به صرف شام در خانه داماد دعوت بوده اند.
و روز سوم عروسی هم که روز آخر است باز هم مراسم جشن و پایکوبی برقرار بوده است.


."

آیین شب برات
  در بشرویه  از جمله رسومی است که تقریبا منسوخ شده، در این آیین نقش اول آن را کودکان ایفا می کرده اند و معمولا در شب های سیزدهم و چهاردهم شعبان برگزار می گردد.
   در این مراسم جالب و البته شاد  جمعی از خردسالان و نوجوانان یک محله دور هم جمع شده و دو شب مانده به تولد امام زمان(عج)، با ترتیب خاصی و قرائت اشعار زیبا و جالب درب تک تک خانه‌ها را می زنند.شعر محلی  که این گروه از بچه ها همخوانی می کردند صاحبخانه را بی اختیار به درب خانه می کشانند:
بچه ها همخوانی می کنند:
 دیشوُ عزیز چیزمو دِهِه
قرصکِ سیروُکَمو دِهِه
اگر نِدَرِه قرض کُنِه
جُوالَه پر گَوَرس کُنِه
از ای منزل هُوهُو مِیَه
دورِیه پُر پَلو میه
عزیزیمو مِیَرِه یا بِرِم؟


 
 در این شب عزیز چیزی به ما بدهید/نان سیروکی به ما بدهید/اگر ندارید از دیگران برایمان قرض کنید/برای ما یک کیسه‌ی بزرگ پر از ارزن کنید/از این خانه صدای شادی می‌آید/و بشقابی پر از برنج خوشمزه برای ما می‌آید/عزیزی ما را می‌آورید یا برویم؟                     

 

و در شب برات  نیز این شعر را می‌خوانند:

امشَوْ شُوِ براتَ
سیروکیا شلاتَه
از روغن نباتَه
عزیزیمو بیَرِه
 
 امشب شب برات است/نان‌های سیروکی پر از روغن است/و با روغن نباتی درست شده است/عزیزی ما را بیاورید

   بعد از اینکه شعرخوانی تمام شد،صاحبخانه بنا به سلیقه‌ی خود  هر نوع خوراکی که در منزل دارد یا هر چیز دیگری را به آن‌ها  هدیه می دهد و فاتحه‌ای را برای روح اموات خود حواله می‌کند.

   ثمرات ارزشمندی این شب برات می توان به صدقه دادن ، خوشحال کردن دل مومن به یاد اموات و درگذشتگان اشاره کرد و هم‌چنین با این کار ، یادی نیز از خود بر جای می گذارد تا زمانیکه از دنیا رفتند، دیگران نیز بر سر مزارشان آمده و برای آرامش روح آنها  فاتحه‌ای بخوانند.برگزاری مراسمات تعزیه خوانی برای درگذشتگان از جمله رسومی دیگری است که در شب برات انجام شده و برای درگذشتگان طلب اخلاص و مغفرت  می کنند. برای اموات خود مجالس تعزیه می گیرند و همچنین با حضور بر سر مزارشان بویژه کسانی که در طول سال گذشته (از برات تا برات ) به رحمت ایزدی پیوسته‌اند ،یادشان را گرامی می دارند ، این مراسم همچنان در بشرویه رونق دارد.

 

   سیروکی پزون از دیگر رسوم زیبا و البته خوشمزه شب برات است،خانم های بشرویه ای در این شب به یاد رفتگان خود  نوعی نان شیرین و خوشمزه به نام " سیروکی " را طبخ می کنند و برای اقوام، همسایگان و نیازمندان می فرستند. "سیروکی" با روغن ، آرد و زردچوبه درست شده و در ماهیتابه سرخ می‌شود و بنا به سلیقه‌ی شخصی روی آن را شکر یا خاکه‌قند می‌ریزند تا شیرین شود.
      روز برات فرا می رسد و آرامستان ها مملو از انسان هایی می شود که در این روز با حضور بر سر مزار عزیزانشان، روح آنان را شاد می کنند.این رسم زیبا که دارای سابقه ای طولانی در بشرویه هست، همچنان زنده بوده و با همان شور برگزار می شود.در روز برات آیین دیگری هم در شهرستان بشرویه اجرا می شده که امروزه به طور کامل منسوخ شده و رونقی ندارد. از دیگر آیین قدیمی روز برات در شهرستان بشرویه ،جمع آوری آذوقه و خوراکی های مورد نیاز  برای نیازمندان بوده است .

 

"ممنونم از مادربزرگ عزیزم حاجیه خانم ستاره ابوالحسنی "

(کاری از زهرا آزادی _ ترم2_ دانشگاه بنت الهدی صدر فردوس_ آذر 1400)

 

 

آیین شب شیش(شش) جشن شب نشینی

  • ۱۲۴۷

آیین شب شیش(شش) جشن شب نشینی
وارونه ی آنچه در فرهنگ بیگانگان بویژه اروپاییان آشکار و پدیدار بوده و هست ، در فرهنگ ایران خانواده از دیرباز دارای ارزش بسیار والایی بوده است . از این روی بسیاری از جشن ها و آیین هایی که ایرانیان برپا کردند رنگ و بوی خانوادگی داشته است . آیین شب شش یا جشن شب شیش یکی از آیین های زیبای خانوادگی است که ایرانیان پس از زاده شدن فرزند خود برپا می کنند

شب شیش همانگونه که از نامش پیداست معمولاشش روز پس از زاده شدن فرزند برگزار می شود . در این جشن پدر و مادر که از آمدن فرزندشان بسیار خرسند و خوشحالند ، خویشاوندان نزدیک خود را فرا  می خوانند و شبی را با جشن و شادمانی سپری می کنند .

در شب شش،نزدیکان دو خانواده دور تا دور اتاق می نشینند؛به قنداق پسر،کارد،و به قنداق دختر،قیچی و سوزن و نخ میزنند ؛به تن نوزاد جامه سرخ می کردند یا با پارچه ای سرخ رنگ سر تا پای او را می پوشاندند و او را در غربالی می گذاشتند و ضمن شوخی و تفریح،با همان غربال او را دست به دست می کردند و پذیرایی نیز می شدند.

در این شب،نوزاد به هیچ وجه نباید روی زمین گذاشته میشد. مهمانان هر یک مدتی نوزاد را روی پاهای خود نگه می داشتند. پس از اذان صبح،کودک را در گهواره می خواباندند و رشته نخی از موی بز را چند بار به دور گهواره می پیچیدند؛آنگاه سه عدد تخم مرغ را در کاسه ای پر از آب برای چند ساعتی زیر گهواره می‌گذاشتند.زیرا آنها باور داشتند«ششه» نام جنی است که فقط شب ششم تولد به او حمله می کند.

 

مراسم نام گذاری نوزاد معمولا شب ششم تولد (در شهرستان سربیشه) صورت میگیرد .
و نام بچه را به طور کلی پدر و مادر بچه ، پدر بزرگ و یا از روی قران انتخاب میکنند .گاهی نیز چند اسم را در چند برگ کوچک وسط قران میگذارند سپس قرآن را باز کرده و هر اسمی که می امد همان را برای بچه تعیین میکردند.
در این شهرستان اگه پسری به دنیا می آمد و زنده نمی ماند ، برای اینکه زنده بماند کلوخ را به انتهای اسم او اضافه میکردند و اگر نوزاد دختر بود ، اسم او را ماندگار میگذاشتند.  

 

این جشن چنانکه از آن با فرنام " شب نشینی " هم یاد می شود تا پاسی از شب به درازا می انجامد و از میهمانان پذیرایی درخوری انجام می گیرد. در این شب خویشاوندان نوزاد را دست به دست کرده و می بوسند و این چامه را می خوانند:
بچه بچه، ماهه بچه (بچه بچه ماه است بچه) ـ خدا نگهدار بچه ـ هرکه خوره نون بچه (هرکس بخورد نون بچه) ـ دعا کنه جون بچّه ـ بگیر بچه ر، بگیر بچه ر. ( بگیر بچه را، بگیر بچه را).
سپس به دایره زنی و دست زدن می پردازند .
جشن ششه شو پس از صرف شام تا سحر ادامه داشت


در این شب زیبا برای کودک اسپند دود می کنند و دور سر نوزاد می چرخانند تا نوزاد دلبندشان از چشم زخم در امان باشد.
 مراسم و آئین شب شش مولود به شماره 817 در تاریخ 1391/11/4 به ثبت اثار ملی رسیده است.

گردآورنده:آمنه بنی اسدی

منبع :
سایت https://www.mehremihan.ir/iranian-
فاطمه جابری مادر بزرگ مادری

                             «پایان»

 

مواردی از رسم ورسومات روستای فهالنج –شهرستان طبس

  • ۱۱۱۴

بررسی مواردی از رسم ورسومات روستای فهالنج –شهرستان طبس

آداب ورسوم مراسم عروسی
اولین مرحله خواستگاری است ؛ اما قبل از خواستگاری خانواده داماد فردی مورد اعتماد را نزد خانواده عروس می فرستند تا موافقت خانواده عروس برای رفتن به خواستگاری را جلب کند. در صورت کسب موافقت ، خانواده داماد به خواستگاری می رود .
مراسم خواستگاری : داماد به همراه خانواده واقوام خود با دسته گل وشیرینی به منزل عروس می رود . بعدازگفت وگو ورسیدن به تفاهمات درمورد مهریه و قول وقرار عقد وعروسی به صحبت می نشینند.
در فهالنج کسی بابت شیربها چیزی از خانواده داماد دریافت نمی کند و آن را مذموم می دانند.
نشونی برون (نشان گذاردن بر دختر): خانواده داماد به همراه اقوام با انگشتروهدایایی  در طبق هایی که به آن «خونچه» می گویند( خنچه هایی ازشیرینی ،میوه ، کله قند ، گوشت ،برنج ،حبوبات ، چادر، کیف وکفش ، لباس و...) به خانه عروس می روند.( این مراسم باجشن وپایکوبی همراه است)
(دراین مراسم حلقه  نامزدی را در دست عروس می کنند.)
برگزاری ضیافت توسط خانواده عروس : یک هفته بعد از مراسم نشونی برون خانواده عروس ، اقوام وخانواده داماد( به همراه اقوام خود) را میهمان می کنند. ( فقط یک میهمانی ساده ، بدون جشن ورقص وپایکوبی)
برگزاری ضیافت توسط خانواده داماد : بعد ازگذشت یک هفته از ضیافت خانواده عروس ،این بار خانواده داماد اقوام وخانواده عروس ( به همراه اقوام خود) را میهمان می کنند. (ضیافت ساده بدون جشن ورقص وپایکوبی )
مراسم عقد : قبل از مراسم عقد (معمولا چندروز قبل ازمراسم ) عروس وداماد به همراه خانواده و اقوام به خرید می روند.خانواده داماد برای عروس وخانواده عروس برای داماد خرید می کنند.( خرید قرآن ، طلا، لباس و لوازم ارایشی و...).
 مراسم عقد با جمع شدن فامیل و مدعوین در منزل داماد برگزار می شود ؛به نحوی که فردی با مراجعه به منزل عروس موافقت وی را برای ازدواج می گیرد و آنگاه در منزل داماد خطبه عقد خوانده می شود.سپس همراه با صلوات و گاهی هم همراه با دف زدن، هدیه های داماد در طبق هایی که به آن «خونچه» می گویند تا منزل عروس توسط میهمانان برده می شودو به میهمانان حامل خونچه هدیه هایی از طرف خانواده عروس داده می شود. آنگاه ادامه مراسم در خانه عروس برگزار می شود. (پذیرایی و جشن ورقص وپایکوبی )
مراسم شب یلدا : خانواده داماد به همراه اقوام با هدایایی ازقبیل طلا ،لباس زمستانی ،میوه وشیرینی ،کیک شب یلدا ،اجیل ،شلغم ،لبو و ...به منزل عروس می روند.این مراسم با جشن وپایکوبی همراه است.
" شب بعد  همین مراسم توسط خانواده عروس برای داماد انجام می شود"
اعیاد ومناسبت ها : خانواده داماد برای عروس میوه وشیرینی و هدایایی از قبیل طلا ،لباس و... می برند.
مراسم عروسی : قبل از مراسم عروسی(معمولا چند روز قبل) همانند مراسم عقد ، اقوام وخویشاوندان به همراه عروس وداماد به خرید می روند(به همان منوال) .
مراسم عروسی در خانه عروس برگزار می شود .(اما پذیرایی آقایان درخانه پدر داماد). همه ی اقوام وخویشاوندان در ضیافت عروسی حضور دارند وبا میوه وشیرینی پذیرایی می شوندو به جشن وپایکوبی       می پردازند. ( اما پذیرایی شام در هیئت روستا است.)
مراسم نمک خورون : بعدازگذشت 3شب  ازمراسم عروسی، عروس از خانواده داماد کادو (هدیه) میگیرد.
" شب بعد همین مراسم برای داماد گرفته می شود واین بار داماد از خانواده عروس کادو می گیرد."
آش پشت پا : بعداز گذشت 10-20   روز از مراسم عروسی  به خاطر اینکه عروس وداماد به خیر وخوشی زندگی مشترک خودرا شزوع کردند آش می پزند و اقوام وخویشاوندان را دعوت می کنند.
رسومات سربازی
آش پشت پا : این مراسم قبل از سربازی  انجام می شود (به خاطراینکه سرباز به خیر وخوشی باز گردد). دراین مراسم اقوام وخویشاوندان هدایایی نیز می آورند.
ضیافت سربازی : به میمنت بازگشت فرداز سربازی ضیافتی برگزار می کنند واقوام وخویشاوندان را دعوت می کنند.
روغن جوشی (نان روغنی) ماه شعبان
یکی از رسم و رسوماتی که مردم روستای فهالنج دارند با شروع ماه شعبان آغاز می شود . این رسم قدمتی دیرینه در روستای فهالنج دارد. روغن جوشی نانی است سنتی که شیرین است و گرم خوردن آن بسیار لذیذ است. درپخت این نان شکر بیشتری نسبت به دیگر نان ها استفاده می شود و از تخم گشنیز نیز برای خوش طمع شدن آن استفاده می کنند و به صورت نان های گرد و نازک کوچکی در روغن جوشیده می شود و طعمی بسیار لذیذ دارد که همه افراد طالب آن هستند. این نان که به روغن جوشی معروف است با شروع ماه شعبان یا همان اول برات پختش آغاز می شود و بدین صورت هست که افرادی که سال اولی است کسی از خانواده آنها فوت کرده است این نان را پخت می کنند و به در خانه های دیگران می برند وبه این صورت برای آنها خیرات می کنند .
علاوه بر روز اول برات ، در روزهای سیزدهم ، چهاردهم و پانزدهم برات نیز این نان پخت می شود و تمام اهالی بر سر مزار فوت شدگان حاضر می شوند و از مردم با این نان پذیرایی می کنند . روز پانزدهم برات یکی از روزهایی است که یک فهالنجی در هرکجای ایران که باشد سعی می کند خود را به روستای فهالنج برساند و بر سر مزار بستگانش حاضر شود زیرا این ماه یکی از پرفضیلت ترین ماه های سال می باشد .
مراسم (جشن) سده
درگذشته درغروب آفتاب دهمین روز از بهمن دقیقا 50 روز به عید نوروز و100 روز به موسم جو وگندم (غلات) جشن سده را برگزار میکردند ؛ به این صورت که هیزم خاصی به نام چخچه ( که زود شعله ور می شود و زود خاموش ) را جمع اوری می کردند و در هر کوچه هیزم هارا روی هم ریخته و انهارا شعله ور می کردند . مردم دور آتش جمع شده و از روی اتش می پریدند به جشن وشادی وسرور می پرداختند و شعر می خواندند ( 50 به نوروز 100 به غله ... پدرم ادامه شعر روفراموش کرده بودند) ومردم در کنار اتش برای حفظ حیوانات محلی آبستنی دعا می کردند وهمچنین دعا می کردند فصل سرما تمام شود و گرما فرا رسد ومحصولات کشاورزی خود را برداشت کنند. این مراسم تا سه شب به همین منوال برگزار میشد.

امروزه هم کم وبیش جشن سده  در روستا برگزار می شود.

آش (حلیم) زرگ
هرساله قبل از امدن سرما (معمولا قبل از آذرماه) برای آمدن باران ، درزیارتگاه زرگ ( زرگ : روستایی درنزدیکی فهالنج ) به پخت آش (حلیم) می پردازند؛ که هزینه آن ازاهالی روستا جمع می شود.
همانطور که درتصویر بالا ( پخت حلیم زرگ 1396)  ملاحظه می کنید بعضی از اهالی ، از شب قبل به زرگ رفته و به آماده سازی حلیم (فردا) میپردازند. (حلیم درصبح روز بعد توزیع می شود.)

لغت فهالنج
خود لغت فهالنج از آنچه به ما رسیده است خلاصه ی فهم الناجون میباشد .می گویند وقتی شهر سوخته ویران شد گروهی از ساکنان آن که از این ویرانی جان سالم بدر برده بودند راه شمال را در پیش می گیرند و در محلی دست به حفر قنات می زنند و این محل را برای زندگی انتخاب میکنند. این روستا در چرخه ی روزگار بعد از اسلام افراد سرشناس و عالمی را پرورش می دهد که هنوز نام و آوازه ی آنان در کوی و برزن شنیده می شود.
وجه تسمیه‌ی روستای فهالنج
در خصوص اینکه اصل واژه ی فهالنج چه بوده است دو نظر وجود دارد:
۱- اینکه مکانی که در حال حاضر روستای فهالنج قرار گرفته، جزو اماکنی بوده که به سبب ایمان اهالی، از واقعه ی عذاب قوم لوط، نجات یافته و به همین دلیل به آنها «فَهُم ناجون» به معنی نجات یافتگان می گفتند که کم کم به علت تغییر در گویش به فهنوج ـ فهلوج ـ فهلونج ـ فهلنج و فهالنج تغییر یافته است.
اشکالی که بر این نظریه وارد است این است که منطقه ی فهالنج در مرکز ایران و سرزمین پارسی زبان قرار دارد. بنا براین بعید است که اطلاق عبارت «فَهُم ناجون» بر اهالی آن صحیح باشد.
۲-  روستای فهالنج، مکانی بوده است که مردمان آن از لنگ های پهنی استفاده می کرده اند که به همین دلیل به منطقه ی آنان «پهن لنگ» اطلاق می شده است. و به تدریج واژه ی «پهن لنگ» به پهلنگ تبدیل و با ورود زبان عربی به ایران و جایگزینی حروف «ف» و «ج» به جای «پ» و «گ» فارسی اسم این مکان به «فهلنج» و سپس در نگارش رسمی به «فهالنج» تغییر یافته است.
به نظر می رسد با توجه به گویش اهالی، این نظریه مقرون به صحت باشد.

فرهنگ لغت فهالنج ( تلفظ لغات فهالنجی )
چِلِک Chelek : بر حلب زدن
درقدیم هرروز درسحرگاه ماه مبارک رمضان  برای بیدار کردن اهالی برای سحری برحلب می زدند.
خزینه khazine: حمام
به حمام عمومی در قدیم خزینه می گفتند. مردان وزنان حمام جداگانه داشتند ؛ به این صورت که درآن یک حوض وجودداشت  وجایگاهی در زیر آن که با روشن کردن هیزم ، آب حوض گرم می شد واز آن برای استحمام استفاده می کردند. ( مردم هزینه استفاده از خزینه را به صورت سالی پرداخت میکردند. سهم هر نفر درسال 3 تومن ( قرون ) بود.)
وادار کو  Va Dar Ko به ایست  
دِگیر کو De Gir Ko روشن کن
چووَه Chuovah وردنه
 وَرشورَنِم Var Sho ra Nem شخم بزنیم (با ابزار و ماشین)
بِکولِم Bekolem شخم بزنیم (با بیل)
 یَه بُرِّ Ya Bor Re تعداد زیاد ، فراوان
 یَه پَتَلِ زَنِم Ya Patale Zanem گردش کنیم
 هَیم Haim کود حیوانی
 پَچوک Pachok پای گوسفند
 پوسِنْگ Poseng نیشگون
کُلِکْ kolek دکمه
 جَوز jauoz گردو
دِل مالا Del Ma la کثیف / بیزار (شدن)
کَخ Kakh خرمای نارس
 اِشْکَمرَو Eshkamru اسهال
 پیشْک Pishk برگ درخت خرما
وَرْغَلْت Var Ghalt دراز بکش
 حُقَه Hoghah قوطی های کوچک
کَلَوَنْگ Kalavang سرگرم - دستکاری کردن
 کُنْدِرِشْک Kon de reshk آرنج
 قَیْبَه Ghey baah قفسه سینه
شَمَروت Shamarot بهم ریخته
کُلُمْبَزی Kolombaazi گنبد
 تَبَق Tabagh ورقه امتحانی
 بِیَمَه Byamah آمد
تَرْقَزْ دِ Tar ghaz De بینداز
 وَرْ او بَرْ خِزْ Var ou Bar Khez برو کنار
 پُوز pouz جلوی دهان
 کِشْمُو Keshmuo صحرا، مزرعه
 مُرْدَزْما Mordazma شیء ترسناک
 دُرْواخ Dorvakh کامل
زینه Zinaa پله
 هِنْگِلَوْکُشْتی Hengeluo Koshti الاکلنگ
خِلِشُّونَک Khelesh shounak سرسره
 گُراهْنَه Gorahnah مشت
گُورمُشْت Gormosht مشت محکم
حُروم Huruom دفعه، مرتبه
 کَلَفْچو Kalafchu چانه
سوسِلِنْگ : نوعی پرنده گنجشک مانند ، به رنگ سفید و خاکستری - کنایه از فرد لاغر اندام
 بِدَرّی : پاره شد
 لَتَّه : تکه پارچه کهنه
 بِدَر تَرَق  : زود بیا بیرون
سیخور : خارپشت
 وا پَهْلیدن : بازرسی کردن
 جُلَّه : کود شتر
شُلَّه یا شُلَّن : آبشار
خَلَه شیکشیکو : جیرجیرک
روز گردش : آفتاب گردان
هُکّو  :سکسکه
وا کَرَنُم ، وا کَرو : بتراشم ، بتراش
 هوچ : تاب
 بِدَرْخِلِشّیدُم : لیز خوردم
گِرْبو : یقه
 گُرْزُمبه  : چاق
ارسالی توسط دانشجو الهه یوسفی

منبع : نقل قول از پدربزرگ ، خاله ، بابا و مامان
قسمت لغت فهالنج و وجه تسمیه آن : https://iranvillage.ir/1392

تصاویر در ادامه مطلب

بریم-چیدن پشم گوسفند

  • ۱۱۵۸

بسم الله الرحمن الرحیم

رسم بریم کردن(چیدن پشم گوسفندان):
این رسم از زمان های قدیم در میان مردم عشایر رواج داشته است.زمان انجام این کار فاصله ی زمانی 18فروردین تا یک هفته بعد از ان است.
به قول قدیمی ها در شیشه 18(هجده روزبعد از نوروز)باید گوسفندان را به نزدیک ترین ابگیر یا بند می اوردند و بعد از شستن ان ها پشم ان ها را می چیدند(بریم میکردند).
دلیل اینکه این کار را در شیشه 18 (هجده روز بعد از نوروز) انجام می دهنداین است که تا قبل از این تاریخ باران های سهمگین و تگرگ های شدید در منطقه رخ می دهد و اگر قبل از ان گوسفندان را بریم کنند باعث سرمای گوسفندان و هلاک شدن ان ها می شود ولی از 18فروردین به بعد شدت باران ها کمتر و به صورت پراکنده رخ می دهد و این باران ها باعث هلاک شدن گوسفندان نمی شوند.
این رسم قدیمی به این صورت است که سران طایفه دور هم جمع میشوند و تصمیم میگرند در کدام بند به شستشوی گوسفندان بپردازند.
بعد از تصمیم گیری ها تمام مردان طایفه در روز مشخص شده به محل مشخص شده می روند و به ترتیب از بزرگان طایفه شروع میکنند و به کمک هم ابتدا گوسفندان را می شورند و بعد از ان به چیدن ان ها مشغول می شوند.
چیدن گوسفندان به وسیله قیچی خاص که در میان مردان عشایر به دوکارد معروف است انجام می شود.
دوکارد قیچی است که توسط مردم خود منطقه درست می شود و دوکارد به وسیله ی نخ بافتنی به دیگر وصل می شوند.
زنان عشایر در این روز وظیفه دارند به کمک ان شخصی که در ان روز مشخص نوبت چیدن گوسفندان اوست بروند وبرای اماده کردن ناهاری مفصل به او کمک کنند.
غذاهای معروفی که دراین روز پخته می شود معمولا غذاهای لذیذی است از جمله گوشت داغ.
گوشت داغ از گوشت تازه ی بره درست می شود که صاحب خانه برای احترام به مهمانان بره ی پروار را قصابی میکند و زن خانه ان را برای مهمانان داغ میکند.این غذای لذیذ طرفدار زیادی بین مردم عشایر دارد.
این رسم قدیمی معمولا تا یک هفته طول میکشد و پس از شستن و چیدن تمام گوسفندان گله عشایر اماده کوچ به ییلاق می شوند.

این تحقیق از طریق گزارش از بزرگان عشایر گرداوری شده است*

مژگان دلاکه

 

جشن سده در مصعبی

  • ۱۳۳۹

متر کسی از ماها داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیکه رو برای بچه‌ها و نوه هایش تعریف می‌کنه .

چله‌ی بزرگ …

چله‌ی کوچک …

چارچار …

سده …

اَهمن‌وبهمن …

سیاه‌بهار …

و سرماپیرزن …

 زمستان به دو بخش تقسیم میشه :

♦چله بزرگ(چله کلان )

♦چله کوچک (چله خرد )

_ چله بزرگ از

( اول دی ماه تا دهم بهمن ماه)

وچهل روز کامل می‌باشد .

_ چله کوچک از

( یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه  )

و 20روز کامله

وبه همین دلیل چون 20 روز کمتر است ؛چله کوچک نامیده شده است .

غروب آخرین روز چله بزرگ ( جشن سده) برگزار می شده

و مردم دور هم جمع می شدند واز این جشن لذت می بردند ودر نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی بدور آتش، سده را جشن

می گرفتند.

این دو برادر

( چله بزرگ وچله کوچک )

در هشت روزی که در کنار همدیگر هستند آن 8 روز را ( چار چار)

می نامند .

به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک« چار چار» می گویند.

پس از چار چار نوبت به

« اهمن و بهمن» پسران پیرزن

(ننه سرما ) می رسد

که خودی نشان دهند.

♦ 10 روز اول اسفند را (اهمن )

♦10روز دوم اسفند را ( بهمن)

می گویند .

واین 20 روز ممکن است

آنقدر بارندگی باشد که این دوبرادر به دوچله طعنه بزنند .

با توجه به شعری که قدیمی های نازنین می خواندند::

(اهمن وبهمن ،

آرد کن صدمن ،

روغن بیار ده من ،

هیزم بکن خرمن،

عهده همه بامن )

تا اینجا 20روز از اسفند به نام اهمن وبهمن نامگذاری شده اند .

می ماند 10 روز آخر اسفند ماه که :

♦5 روز اول( سیاه بهار ) نام گرفته وشعری هم که قدیمی ها میخوانند :

سیاه بهار شب ببار و روز بکار

از این شعر هم مشخص می شود

در این ایام شبها بارندگی فراوان

بوده وروزها کشاورزان مشغول

کشت وزراعت بوده اند ،

♦5 روز آخر هم (سرماپیرزن) نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی ،گاهی همراه با باد واکثر اوقات از آسمان تگرگ می بارد ؛

که قدیمی های دل پاک، براین باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده ومُهره‌های آن به زمین میریزد.

حیف است بچه های ما اینها را نشنوند و این قصه ها از صفحه روزگار محو شود!

که البته این رسم در هر منطقه به شیوه های مختلف برگزار میشه و خب در دهستان مصعبی هم آیین خاص خودمون رو داریم .

نهم ،دهم و یازدهم بهمن ماه ،دو شب از چله بزرگ و یک شب از چله کوچک را شب های سده میگویند .در این روزها جوانان با جمع اوری چوب و لاستیک به سر کوه های مختلف روستا میروند و با برپایی آتش به جشن و سرور میپردازند .جوانان و نوجوانان باید تا قبل از غروب افتاب چوب و لاستیک را به بالای کوه برسانند و به محض غروب افتاب اتش خود را برپا کنند .

جشن سده که هر ساله در این شبها برگزار میشود ، دو شب از چله بزرگ و یک شب از چله کوچک ، سه شب متوالی جوانها سر کوه کمر می روند (امسال از ارتفاع کم کرده بودند و همین کوه پشت ده آتیش کرده بودند ) و آنجا آتیش بر پا میکنند و گاهی شیطنت میکنند و لاستیکها را از اون بالا به سمت پایین چرخ میدهند که منظره جالب و تماشایی به وجود می آورد . و بعد از آن مراسم چو چو را اجرا میکنند به این صورت که به درب منازل هم ولایتی ها می روند و با خواندن شعر و گرفتن خوراکی های خوشمزه مراسم به پایان می رسد . قسمت دومش رو به خاطر کرونا امسال حذف کردند

ارسالی توسط خانم مریم شبانی محبوب

نام گذاری نوزاد

  • ۱۰۴۶

بعد ازتولد نوزاد اقوام وخویشان به دیدن زائو می روند. درششمین شب نوزاد جشن نامگذاری برپا می گردد. هر یک اسمی میگویند اسم هایی که بیش تر طرفدار داشته باشد یا رای موافق جمع کند را لای اوراق قرآن قرارداده یک نفر مؤمن وضو گرفته با قرائت سوره فاتحه قرآن را بازکرده چند ورق جلو رفته به اولین اسمی که رسید آنرا انتخاب می نمایند.

ارسالی توسط خانم فرزانه برزکار به نقل از مادرشان خانم زهرا زارع کار که از تجربیات خودشان و نقل های مادر و مادر بزرگشان روایت کرده اند .

درست کردن سرمه برای نوزاد

  • ۹۸۷

یکی دیگر از آداب و رسوم درست کردن سرمه برای بچه ای است که تازه به دنیا آمده است، یک فرد که در درست کردن سرمه تبحر دارد این کار را انجام می دهد. و مهمانان نیز از این سرمه برای خود میبرند. طرز تهیه این سرم به این شیر است که در یک قابلمه کوچک انواع داروهای گیاهی بعضی از میوه ها چون: عناب، به، زیره، پی گوسفند و.. می‌ریختند یک پنبه کوچک را آغشته به پیروزمند کرده و آتش می دادند، کاسه آهنی را برعکس روی قابلمه می‌گذاشتند و مواد به آرامی می سوخت و دود به کاسه می­چسبید تقریبا یک ساعت طول میکشید تا سرمه درست شود. کاسه را به آرامی بر میداشتند و سرمه که همان دوده هایی بود که به کاسه چسبیده بود را جدا میکردند و چشم ها و ابروان کودک را سرمه میکشیدند. آن­ها با یک پارچه و پلاستیک و دکمه سرمه دان میدوختند و از این سرمه ها و داخلش قرار میدادند..

ارسالی توسط خانم فرزانه برزکار به نقل از مادرشان خانم زهرا زارع کار که از تجربیات خودشان و نقل های مادر و مادر بزرگشان روایت کرده اند .

شب چلّه

  • ۹۹۶

کی دیگر از این مراسم ها مراسم شب یلدا بوده که دور هم جمع شدند زیر کرسی می نشستند،کتاب میخواندند فال حافظ می‌گرفتند، اغلب مردم برای این شب گوسفند خود را برای پختن غذا میکشتند و به آن پلوار کشون میگفتند در شب یلدا دور هم جمع میشدند دلبندی میخوردند کف میزدند و میوه هایی چون انار میخوردند مخصوصا انار مخوردند چون که علاوه بر این که میوه فصل بوده برای چربی سوزی مناسب است چون در آن شب دلبندی خورده بودند.

اگر یکی از افراد خانواده و اقوام به دلایلی نتوانسته باشند درمراسم حضور یابند برای آن فرد ظرفی را دلبندی و ظرفی را پر کف میکردند و برایش میبردند.

امروزه این رسم هنوز رواج دارد اقوام دور هم جمع میشوند، کف میزنند، شب نشینی دارند ، فال حافظ می­گیرند­، میوه هایی چون هندوانه و انار میل میکنند و برای تازه عروس هدیه میبرند

ارسالی توسط خانم فرزانه برزکار به نقل از مادرشان خانم زهرا زارع کار که از تجربیات خودشان و نقل های مادر و مادر بزرگشان روایت کرده اند .

ریگ در کندل کردن

  • ۱۰۴۷

یکی از رسوم دیگر  قاین ریگ در کندل کردن است که در شب چهارده ماهی که با شب چهارشنبه تلاقی می کند انجام میشود. کندل یک ظرف سفالی مانند کوزه است که سرش گشاد تر از سر کوزه است که دست را میتوان داخل آن برد.  بعد از ظهر سه شنبه مردم سنگ   یا ریگ هایی را پیدا می‌کردند و آن را نشانه‌گذاری کرده مشخص می‌کرد که کدام سنگ برای اوست، هر فرد یک ریگ بر میداشت و شب یک نیت میکرد و سنگ را در کندل می انداخت، کنده را در تنوری که مدتها از آن استفاده نشده باشد می گذاشتند و شب به بعد یعنی شب پنجشنبه کنده را بیرون می آوردند اهالی روستا یکی از ساکنین جمع میشدند و پذیرایی میشدند یک نفر نی میزد اگر نی داشتند و یک نفر یک شعر را میخواند و سپس به یک کودک میگفتند یک ریگ را در بیاورد و شخصی که ریگ خود را علامت گذاری میکرد میفهمید ریگ مال اوست و شعری که خوانده شده جواب نیتی بوده که کرده است و این کار بیش تر جنبه سرگرمی داشته است.

ارسالی توسط خانم فرزانه برزکار به نقل از مادرشان خانم زهرا زارع کار که از تجربیات خودشان و نقل های مادر و مادر بزرگشان روایت کرده اند .

ختنه سوران

  • ۹۹۵

یکی دیگر از مراسم موجود مراسم ختنه سوران است. درگذشته که ماشین و کارت دعوت در روستاها نبوده و امری رایج نبوده کارت دعوت برای اطلاع رسانی به میهمانان دور و نزدیک یک نفر با الاغ به روستاهای دور و نزدیک می رفته که به این فرد به لهجه محلی واخو گفته می شده که همان معنی فراخوان دهنده یا اطلاع رساننده را داشته است

فردی که جلسه را برگزار می کرد به این فرد(واخو) هدیه ای برای جبران زحمتی که برای اطلاع رسانی انجام میداده تقدیم میکرده، و همچنین هر خانواده ای را که این فرد دعوت می کرده به او مقداری هدیه به عنوان جبران زحمت مانند بادام، پسته و… میدادند.

در گذشته هر خانواده‌ای با توجه به وسعت مالی خود مراسم ختنه سوران را در یک دو یا سه روز برگزار میکردند.(برای دایی اولم سه شب مراسم برگزار شده بود که مهمانان سه روز در خانه پدربزرگم مانده بودند.) اکنون نیز این مراسم رواج دارد برای مهمانان کارت دعوت فرستاده میشود و در یک روز برگزار میشود. در این مراسم به جشن و پایکوبی میپردازند، پذیرایی میشوند و مهمانان هدیه ای را به پسر بچه تقدیم میکنند.

ارسالی توسط خانم فرزانه برزکار به نقل از مادرشان خانم زهرا زارع کار که از تجربیات خودشان و نقل های مادر و مادر بزرگشان روایت کرده اند .

آداب و رسوم مربوط به ازدواج در قاین

  • ۱۰۷۰

زمانی که خانواده پسر قصد خواستگاری دارند یکی از آشنایان که بزرگ­تر را برای مطرح کردن موضوع پیش میفرستند و این موضوع به این خاطر است که خانواده دختر هر­چه که بخواهند بدون این که در رودربایستی بگویند. اگر جواب خانواده دختر مثبت بود تحقیق می­کنند و اگر خواستگاراز اهالی روستا یا اقوام باشد به­ دلیل شناخت کافی نیازی به تحقیق نخواهد بود . پس­ از گرفتن جواب مثبت خانواده پسر به خانه خانواده دختر رفته درباره مهریه به توافق میرسیدند و آن رامینوشتند و برای عروس نشانی میبردند به اصطلاح عامیانه همان نشونی­، که در آن زمان چیز های مختلف مانند پارچه لباس و انواع خوراکی بوده.( در زمان حال نشونی حلقه طلا و … هست .)

مهریه در آن زمان مانند الان سکه نبوده است و شامل چیزهای مختلفی مانند گاو، گوسفند، زمین، آب، لحاف، تشک، پارچه، خانه و… میشده. مادرم از مادربزرگش نقل میکند که مهریه ایشان علاوه بر گاو و گوسفند و.. شامل پارچه هایی که عشایر به آن سیاه چادر میگویند نیز بوده، با این که سبک زندگی آنها عشایر این بوده اما برای این که در زمانی که در زمان دامداری از گرما و سرما محفوظ بمانند استفاده میشده است. مدت زمان ماندن در مرحله نشونی بستگی به خود خانواده ها و فراهم شدن موقعیت مناسب داشت.

برای مراسم عقد نیز جشنی برپا می شده و آقایان به خانه داماد و خانوم ها به خانه عروس میرفتند و به جشن و پایکوبی میپرداختند. در مراسم عقد غذا به عهده خانواده داملد بوده و غذای آماده شده را به خانه عروس میبردند اما اکنون با توجه به تغییر آداب و رسوم هزینه مراسم عقد بر عهده خانواده عروس است.

بعد از عقد در خانواده داماد برای عروس هدیه هایی می آوردند مانند لباس و مواد خوراکی مانند: قند، چای و..

در گذشته بعد از اتمام مراسم عقد خانواده داماد به همراه داماد به خانه خود می‌رفتند و خانواده عروس در خانه خود می ماند اما امروزه در بیش تر شهر ها و روستا ها بعد از عقد شب داماد خانه عروس می ماند.

درگذشته عروس و داماد در زمان عقد در محدودیت وضعیتی بودند و نمی­توانستند که با هم مسافرت بروند یا داماد شب خانه عروس بماند و برعکس اما امروزه دیگر چنین اعتقاداتی وجود ندارد.

یکی از رسوم که در دوران عقد وجود داشته و دارد این است که خانواده داماد برای عروس در اعیاد مختلف و شب های یلدا هدیه می برند این هدایا شامل لباس و خوراکی بوده که امروزه طلا نیز به همراه دیگر هدایا می برند بعضی از افراد.

هیزمی:

یکی دیگر از رسوم دوران عقد هیزمی بوده دوران گذشته وجود داشته است.( زمان مادربزرگم)

هیزومی به این صورت بوده است که داماد بعد از عقد برای خانواده عروس هیزم جمع کرده و تکه می کرده است و برای آنها میبرده.( در آن زمان هنوز گاز و.. نبوده است و وسیله گرمایشی مردم هیزم بوده است.)

حنابندان:

یکی دیگر از رسومی که وجود دارد مراسم حنابندان هست که در گذشته این گونه بوده که آقای خانه داماد رفته این خانم ها به خانه عروس آمده و به جشن و پایکوبی می پرداختند و دست های عروس و داماد را حنا می‌گذاشتند. در این مراسم خانواده داماد هدیه هایی را به همراه حنا برای خانواده عروس و عروس می آورند و و اشعاری را میخوانند. و مهمانان مقادیری پول به عروس هدیه میکنند.

در زمان حال این گونه است که مردها و زن ها خانه عروس میروند مرد ها جدا و زن ها جدا ممکن هم هست که مرد ها خانه یک نفر دیگر بروند. و داماد دست عروس را حنا میگزارد و عروس دست داماد را.

این رسم امروزه بسیار کمرنگ شده و به ندرت انجام میشود.

آداب و رسوم مربوط به عروسی این گونه بوده است که عروس و داماد را به حمام می بردند.( در آن زمان مردم حمامی نداشتند که آب گرمو لوله کشی داشته باشد و جایگاهی در خانه ها به عنوان حمام وجود داشت اما باید خود آب گرم کرده و استفاده میکردند. و به همین خاطر بیش تر مردم به حمام عمومی که لوله کشی بود و آب گرم داشت میرفتند.) و مردم پشت در حمام به ساز زدن و دهل و پایکوبی می پرداختند.

و داماد باید هزینه حمام خانواده عروس و تمام کسانی که در حمام عمومی بودند چه اقوام و غیر اقوام را پرداخت می کرد. همچنین داماد باید هزینه آرایش تمام زنان مهمانی که مایل به آرایش کردن بودن را بپردازد. در آن زمان آرایشگاه وجود نداشت و شخصی که در زمینه آرایش کردن مهارت داشت این کار را انجام میداد.

در شب عروسی در گذشته ها یک مراسم داشتند که با آن شو بازی می گفتند که همان نمایش طنز است که کم کم این مراسم کمرنگ شده به گونه ای که الان دیگر وجود ندارد

در گذشته سه روز بعد از عروسی مراسم پاتختی انجام می شد و خانم ها به خانه عروس و داماد می روند و هدیه خود را به عروس میدادند و هدیه هر نفر اعلام میشد.(این که کادوی هر کس را باز کرده و به همه نشان میدادند به نظرم فرهنگی ناپسند بوده است.) کم کم زمان پاتختی به دو روز و یک روز تغییر کرد یعنی یک روز بعد از مراسم عروسی. اما امروزه پاتختی با شب عروسی همزمان است و مهمانان هدیه خود را در همان شب میدهند.

جهیزیه در زمان گذشته بسیار ساده بوده داماد و عروس هر دو تقریباً یکسان جهیزیه داشتند جز بعضی از وسایل مثل اجاق گاز ک عروس تهیه می‌کرد. قابلمه های بزرگ و مسی برعهده داماد بود. اما امروزه وسایلی چون یخچال تلویزیون بر عهده داماد است. فرش را عروس و داماد هر دو تهیه می کنند وسایل برقی خانه مانند ماشین لباسشویی برقی وسایل برقی آشپزخانه به عهده عروس است اما ظروف هم بر عهده داماد و هم به عهده عروس است.
ارسالی توسط خانم فرزانه برزکار به نقل از مادرشان خانم زهرا زارع کار که از تجربیات خودشان و نقل های مادر و مادر بزرگشان روایت کرده اند .

تب شب ((تیو شیو))

  • ۱۰۰۲

یکی از باور های اهالی روستای آزبکوه که به نظرم جالب آمد رسم تب شب است که به زبان محلی به آن ((تیو شیو)) می گویند. بر اساس این باور اگر کسی در خانواده تب کند یکی یا دوتا از اعضای خانواده او که ترجیحا باید خانم باشند با روبند و به نحوی که شناخته نشوند شبانه به در خانه های همسایه ها رفته و داخل ملاقه ای که در دست دارند هر همسایه از هر غذایی که در حال پخت برای آن وعده دارد در ملاقه آنها ریخته و بعد آن را به آن فرد بیمار می دهند و آن بیمار خوب می شود. (ارسالی توسط دانشجو:فاطمه ایلخانی مهرماه۱۴۰۰)

خدا قوّت

  • ۹۷۰

یکی از رسوم روستای خانیک خدا قوّت گفتن به کسانی که مشغول کار هستند  می باشد معمولاً وفتی فرد یا افرادی مشغول کار کردن هستند هر کس از کنار آنها می گذرد می‌گوید« خدا قوت » این واژه بی پاسخ نمی ماند  و افراد در حال کار نیز پاسخ این افراد را می دهند  با کلماتی همچون « خدانگهدار»  « خداحافظ» واژه های دیگری هم برای این منظور به کار می رود ورود به خصوص زمانی که  استاد کار یا فردی که کار تخصصی انجام می دهد  است کسانی که از از کنار او می زنند می گذرند از واژه « دست درست» استفاده می کنند در مقابل پاسخی به عنوان  دین درست دریافت می کند. با توسعه جامعه و افزایش وسایل نقلیه موتوری افراد با  بوق زدن یا  دست تکان دادن  این رسم پسندیده را انجام می دهند.

منبع :‌وب سایت شخصی ابراهیم حقیقی haghighie.ir